فضیلت امیرالمؤمنین

ابامنصور مظفر بن اردشیر عبادی واعظ در تاجیه، مدرسه‏ای در باب برز (محله‏ای در بغداد)، بعد از وقت عصر نشسته بود و داستان حدیث رد الشمس برای علی(ع) رابیان می‏کرد و با عبارات مخصوص خود و روش زیبایش توضیح می‏داد. آن گاه فضایل اهل بیت(ع) را متذکر شد. ناگاه ابری پدید آمد و چهره خورشید در نقاب آن فرو رفت تا جایی که مردم گمان کردند خورشید غروب کرد. ابومنصور بر منبر ایستاد و اشاره به خورشید کرد و این اشعار را خواند.
ای خورشید، تا مدحم را درباره آل مصطفی و فرزندش به آخر نرسانم، غروب مکن. عنان خود را از رفتن، وقتی می‏خواهم مدحشان را بگویم، بازگردان. مگر فراموشت شده است که به این منظور توقف کردی؟
اگر ایستادنت به امر مولی بوده است، برای خیل و حشم او نیز باید بایستی.
گویند: در این موقع پرده ابر از چهره خورشید به یک سو رفت و خورشید ظاهر شد.(296)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 13 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0