قاتل علی از یهود

مردی از قبیله مزینه گفت: من در خدمت حضرت امیرالمؤمنین(ع) نشسته بودم، گروهی از قبیله مراد خدمت آن حضرت آمدند و ابن ملجم در میان ایشان بود، پس آن گروه گفتند: یا امیرالمؤمنین! ابن ملجم را ما با خود نیاورده‏ایم، بدون اختیار ما، او با ما آمد و ما می‏ترسیم که به شما آسیبی بزند، و بر تو می‏ترسیم از او.
حضرت به آن ملعون گفت: بنشین و نگاه طولانی به صورت او کرد و او را سوگند داد که آن چه از تو می‏پرسم راست بگو. پس فرمود: آیا تو نبودی در میان جمعی از کودکان، در کودکی با ایشان بازی می‏کردی و هر گاه تو را از دور می‏دیدند می‏گفتند: آمد فرزند چراننده سگ‏ها؟ آن ملعون گفت: بلی. حضرت فرمود: چون به سن جوانی رسیدی از جلوی راهبی گذشتی به تو نگاه تندی کرد و گفت: ای شقی‏تر از پی کننده ناقه صالح.
گفت: بلی چنان بود.
باز حضرت فرمود: مادر تو، تو را خبر نداد که در حیض به تو حامله شده بود؟
چون آن ملعون آن را شنید اضطرابی در سخنش به هم رسید و آخر گفت: مادرم مرا چنین خبر داد.
پس حضرت فرمود: شنیدم از رسول خدا(ص) که کشنده تو شبیه است به یهود بلکه از یهود است.(200)(201)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 13 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0