ماجرای حرقوص بن زهیر
هنگامی که شامیها قرآنها را روی نیزه کردند و یاران علی(ع) را به شک انداختند و آنان از علی(ع) درخواست کردند تا با شامیها به مسالمت رفتار کند و سازش نماید فرمود: وای بر شما این کار، مکر شامیان است و منظور آنها نگهداری قرآن نیست و آنها اهل قرآن نمیباشند از خدا بترسید و دست از پیکار برندارید، هرگاه سخن مرا نپذیرید راهها بر شما سخت شود و چنان پشیمان شوید که سودی نبرید و قضیه چنان شد که فرمود: زیرا آنها پس از آنکه کار خلافت را به حکومت حکمین واگذار نمودند پی به تقصیر خود برده و دانستند عدم اجابت خواسته علی(ع) به زیان آنها تمام شده و راه وصول به مقصود را برای آنان دشوار ساخته و جز هلاکت راه دیگری برای آنان نمیباشد.
و هنگامی که علی(ع) عازم پیکار با خوارج شد فرمود: هرگاه خوف این معنی نبود که شما ممکن است از راه حق منحرف شوید و دست از پیکار بکشید از قضای الهی که بر زبان پیغمبر حق جاری شده درباره کسی که با آنان میجنگد و کاملاً از احوال ایشان باخبر است به شما اطلاع میدادم و ثابت میکردم که آنان بدترین افرادند و کسی که با آنها پیکار کند هر چه بیشتر و بهتر به خدا نزدیک است.
هنگامی که علی(ع) از کارزار با خوارج آسوده شد در صدد یافتن مرد کوتاه دست که نامش حرقوص ابن زهیر بود برآمد و در میان کشتگان میگشت و میفرمود سوگند به خدا دروغ نگفتهام و کسی هم که مرا از وجود چنین آدمی اطلاع دروغ نگفته و بالاخره نامبرده را در میان کشتگان یافته پیراهنش را دریده و بر شانهاش گوشت زیادی به شکل پستان زنان بود که چون آن را میکشیدند دست و شانهاش به دنبال آن کشیده میشد و چون رها میکردند به جای اول بازمیگشت و چون حال او را بدان کیفیت ملاحظه کرد تکبیر گفته و فرمود: پیش آمد این موجود، عبرت برای بینایان است.(187)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 13 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
