مسلمان شدن راهب
در راه جنگ نهروان، لشکر امیرالمؤمنین(ع) از دیری(158) میگذشتند پیر ترسا (راهب مسیحی) بر بالای دیر بود، نعره زد کهای لشکر! پیشوای خود را بگویید نزدم آید؛ به امام این خبر را رساندند، امام به طرف راهب آمد، وقتی نزدیک شد، عرض کرد: ای سرور لشکر! کجا میروی؟!
امام فرمود: به جنگ دشمنان دین.
عرض کرد: در همین جا توقف کن و لشکر خود را بفرما که متوجه جنگ مخالفان نشوند که ستاره مسلمانان به خوشبختی نیست و این ساعت طالع ندارد؛ چند روز صبر کنید تا کوکب سعد شود، آن وقت حرکت کنید که پیروز خواهید شد.
امام فرمود: تو دعوی علم آسمانی میکنی، مرا از سیر فلان ستاره خبر ده؟ عرض کرد: اسمش را نشنیدم؟!
امام سئوال از ستاره دیگری کردند، باز ندانست؛ فرمود: تو از آسمانها علم نداری، از احوال زمین میپرسم؛ آن جا که ایستادهای، میدانی در زیر پای تو چه چیزی مدفون است؟ عرض کرد: نمیدانم.
فرمود: ظروفی است و فلان عدد، دینارهای سکهدار و نقشدار در آن میباشد.
عرض کرد: از کجا میفرمایی؟
فرمود: رسول خدا مرا خبر داده است. حتی فرموده: تو با این قوم نهروانیان میجنگی از لشکر توده نفر کشته و از لشکر دشمن، کمتر از ده نفر فرار کنند.
راهب، متحیر شد و تعجب کرد؛ امام فرمود: زیر قدم او را حفر کنید؛ پس از کندن آن ظروف و دینارها که نشانیهایش را امام فرمود یافتند؛ پس از مشاهده صدق کلام امام، راهب به دست و پای حضرت افتاد و مسلمان شد و سپس حضرت متوجه نهروان گردید.(159)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در یک شنبه 13 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
