مصایب امام علی ، آخرین رمضان علی
آخرین ماه مبارک رمضان که بر علی گذشت ماه مبارک دیگری بود برای او یک صفای دیگری داشت و برای خاندان علی (ع) از همان روز اول ماه رمضان توأم با یک دلهره و اضطراب بود چون آن ماه رمضان، روش علی (ع) با همه ماه رمضانهای دیگر تفاوت داشت یکی از آن خدمتهای قهرمانیاش را به عنوان نمونه ذکر میکنیم علی (ع) میفرماید:
این آیه شریفه نازل شد، الم، احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا امنا و هم لایفتنون و لقد فتنا الذین من قبلهم فلیعلمن الله الذین صدقوا و لیعلمن الکاذبین(362) که خطاب به مسلمین است به مؤمنین که خیال کردهاند که ما آزمایش برای آنها پیش نخواهیم آورد خیر پیش میآوریم علی (ع) میفرماید: تا این آیه نازل شد فهمیدم که بعد از پیغمبر فتنهها و آزمایشهای بزرگی برای این ملت پیش میآید عرض کردم: یا رسول الله! مقصود از آنچه که در دین آیه آمده چیست؟
فرمود: یا علی ان امتی سیفتنون من بعدی(363) بعد از من امت من مورد امتحان و آزمایش قرار میگیرند بعد در آنجا میفرماید: به پیغمبر عرض کردم: یا رسول الله! آن گروهی که در احد شهید شدند 70 نفر بودند که در رأس آنها حمزة بن عبدالمطلب بود، آنها قهرمانهای احد بودند و من از این فیض محروم ماندم و شهادت از من دور شد خیلی ناراحت شدم که چرا من به این فیض نایل نشدم.
من به ایشان عرض کردم: چرا این فیض از من گرفته شد؟
فرمود: در اینجا شهید نشدی اما عاقبت امر، تو در راه خدا شهید خواهی شد، در حالتی که در احد یک جوان 25 ساله است، تازه با زهراء سلام الله علیها ازدواج کرده است یک فرزند بیشتر نداشت، امام مجتبی (ع) یک خانواده جوان همه آرزوهای شان این است که زندگی شان کم کم پیش برود علی (ع) را ببینید تنها آرزوی بزرگش این است که در راه خدا شهید بشود! پیغمبر (ص) فرمودند: علی تو شهید میشوی، بعد فرمود: کیف صبرک، در حین شهادت صبر تو چگونه خواهد بود؟
علی عرض کرد: یا رسول الله لیس هذا من مواطن الصبر بل من مواطن الشکر، نفرمایید چگونه صبر میکنی بفرمایید چگونه سپاسگزار هستی؟
فرزندان علی (ع) آمدند جلوی امیرالمؤمنین (ع) را گرفتند و گفتند: پدر جان نمیگذاریم شما به مسجد بروید، و حتماً بایستی یک نفر دیگر را به نیابت بفرستی.
اول فرمودند: خواهرزادهام جعده بن جبیره را بگویید برود نماز جماعت را با مردم بخواند. بعد خودشان نقض کردند، فرمودند: نه خودم میروم.
عرض کردند: اجازه بدهید کسی شما را همراهی کند.
فرمود: خیر نمیخواهم کسی مرا همراهی کند ولی برای او شب با صفایی است این تعبیر مال خود ایشان است که فرمودهاند: و ما کنت الا کقارب ورد، و طالب وجد(364) بعد از این که در بستر افتاده است این جملهها را میفرماید؛ به خدا قسم این ضربت که بر فوق من وارد شد مثل من مثل عاشقی بود که به معشوق خودش رسید، مثل آن کسی بود که در شب ظلمانی دنبال چاه آبی میگردد تا خیمه و خرگاهش را بردارد و یه آنجا برود، اگر در آن تاریکی آن چاه آب را پیدا کند چقدر خوشحال میشود مثل من هم مثل همان شخص است. حافظ میگوید:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند - واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی - آن شب قدر که این تازه براتم دادند
و حافظ هم اشاره به همین معنی دارد.
فرمودند: من خودم میروم. خدا میداند که او چه هیجانی داشت، البته خودش میفرماید: من خیلی کوشش کردم که راز آن مطلب را کشف کنم، یعنی خصوصیات آن را بعضی گفتهاند ولی اجمالاً میداند به این که یک حادثه بزرگی برای او اتفاق میافتد از نهج البلاغه این طور استفاده میشود: خیلی کوشش کردم که سر و باطن این کار را به دست بیاورم، ولی خدا اباء کرد، جز اینکه این سر را اخفاء بکند، آمد و آمد خودش اذان صبح را میگفت: با آن سپیده دم خداحافظی کرد و گفت: ای صبح، ای سپیده دم ای فجر از روزی که علی به این دنیا چشم گشاده است آیا روزی بوده است که تو از فخر بدمی و چشم علی خواب باشد یعنی ای سپیده دم بعد از این چشم علی برای همیشه به خواب خواهد رفت در وقتی که دارد از مأذنه پایین میآید، میفرماید:
خلوا سبیل المؤمن المجاهد - فی الله لا یعبد غیر الواحد
و یوقظ الناس الی المساجد(365)
راه مؤمن مجاهد را باز کنید، باز خودش را به عنوان یک مؤمن مجاهد توصیف میکند، دلهرهها، اضطرابها هست، علی گفته بود: پشت سر این ضجهها، نوحههایی هست یک وقت یک فریاد همه را متوجه کرد صدایی شنیدند که در همه جا پیجیده است:
تهدمت و الله ارکان الهدی و انطمست اعلام التقی و انفصمت العروة الوثقی، قتل ابن عم المصطفی، قتل الوصی المجتبی، قتل علی المرتضی قتله اشقی الاشقیاء
به خدا سوگند ستونهای هدایت در هم شکست و نشانههای تقوی محو شد و دستاویز محکمی که میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید پسر عموی مصطفی (ص) کشته شد، علی مرتضی به شهادت رسید و بدبخت ترین اشقیا او را شهید نمود.(366)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
