مصایب امام علی‏ ، اندوه علی در مرگ مادر

حضرت صادق (ع) فرمود: هنگامی که فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین (ع) از دنیا رفت، علی (ع) (با حالتی که غم و اندوه کاملاً در رخسارش دیده می‏شد) خدمت پیغمبر (ص) آمد آن جناب فرمود: چه شده؟ عرض کرد: مادرم از دنیا رفت.
پیغمبر (ص) فرمود: مادر من از دنیا رفته، شروع به گریه کرد و همی پیوسته می‏گفت مادر جان! پیراهن و ردای خود را به علی (ع) داد، فرمود: با اینها او را کفن کنید وقتی فارغ شدید مرا نیز اطلاع دهید. جنازه را که به مدفن آوردند، پیغمبر (ص) بر او نمازی گذاشت که بر احدی قبل از او و بعد از او چنین نمازی نخواند. آنگاه در قبر فاطمه داخل شد و در آن جا خوابید، پس از دفن فرمود: فاطمه! جواب داد: لبیک یا رسول اللّه (ص).
پرسید: آن چه پروردگارت وعده داده بود درست یافتی؟
جواب داد: بلی، خدا شما را بهترین پاداش عنایت کند. پیغمبر (ص) در میان قبر فاطمه بنت اسد مناجاتی طولانی کرد.
همین که خارج شد، سؤال کردند: عملی که با جنازه فاطمه کردید از خوابیدن در قبر و کفن نمودن با لباس خود و نماز طولانی و راز و نیاز دراز با احدی این کار را نکردید؟(2)
فرمود: آری این که لباس خودم را کفنش قرار دادم، برای آن بود، که روزی کیفیت محشور شدن مردم را در قیامت برایش شرح می‏دادم. بسیار متأثر شده، گفت: آه! وای به من، به لباس خود کفنش کردم و در نماز از خدا خواستم که آنها کهنه نشود تا همان طور قیامت محشور گردد و داخل بهشت شود خداوند پذیرفت.
این که داخل قبرش شدم به واسطه آن بود که روزی به او گفتم، وقتی میت را در قبر می‏گذارند دو ملک (نکیر و منکر) از او سؤال خواهند نمود.
گفت: آه! به خدا پناه می‏برم از چنین روزی، در قبرش خوابیدم و پیوسته از خدا درخواست کردم تا دری از بهشت برای او باز شد و وارد باغستانی از باغ‏های بهشت گردید.(3)
ابوبصیر گفت: از حضرت صادق (ع) شیندم. می‏فرمود: وقتی رقیه دختر پیغمبر (ص) از دنیا رفت، حضرت رسول بر فراز قبر او ایستاده، و دست‏های خود را به طرف آسمان بلند نموده، شروع به اشک ریختن کرد. عرض کردند: یا رسول اللّه به سوی آسمان دست بلند نموده گریه کردید برای چه بود؟
فقال انّی سألت ربی ان یهب لی رقیة من ضغطة القبر از خدا درخواست کردم دخترم رقیه را از فشار قبر به من ببخشد.(4)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0