مصایب امام علی‏ ، اندوه علی در مرگ مالک اشتر

هشام بن محمد (مورخ مشهور) گوید: چون خبر شهادت محمد بن ابی بکر - رضی الله عنه - به امیرالمؤمنین (ع) رسید(341) نامه‏ای به مالک بن حارث اشتر - رحمه الله - که آن روزها در نصیبین اقامت داشت، نگاشت که: اما بعد همانا تو از کسانی هستی که من برای بر پایی دین از وی کمک می‏جویم، و به پشتیبانی وی تکبر و سرکشی گناهکاران را می‏شکنم، و به یاری او مرزهایی را که بیم هجوم دشمن از آنها می‏رود می‏بندم. و من پیش از این محمد بن ابی بکر - رحمه الله - را بر مصر گماردم، و تنی چند بر وی خروج کردند و چون جوان بود و جنگ ناآزموده کشته شده و به شهادت رسید - خدایش رحمت کناد بنابراین به زودی نزد من آی تا در امر مصر تدبیری بیندیشیم، و یکی از یارانت را که مورد اعتماد و خیر خواه هستند به جایگزینی بر کارهای خودت بگمار.
مالک - رضی الله عنه - شبیب بن عامر ازدی را به جای خود گمارد و به سوی امیرالمؤمنین (ع) روانه گشت تا بر آن حضرت وارد شد، امام (ع) خبر مصر را به وی باز گفت و از احوال اهالی آن جا با خبرش ساخت، و به او افزود: کسی جز تو برای آن جا شایسته خودت بسنده می‏کنم از خدا در کارهای مهم یاری جو، و درشتی را با نرمی به هم بیامیز، و به تا آن جا که نرمش کارساز است با نرمی رفتار کن، و هر گاه که جز درشتی چیزی سود نبخشد به سختی و درشتی دست بیاز. مالک اشتر - رضی الله عنه - خارج شد و بار و بنه را جمع کرده آماده حرکت به سوی مصر شد، و امیرالمؤمنین (ع) پیشاپیش او نامه‏ای بدین مضمون به اهل مصر نگاشت:
بسم الله الرحمن الرحیم - سلام بر شما، من به نزد شما خدایی را می‏ستایم که جز او معبودی نیست، و از او خواستارم که بر پیامبرش محمد و آل او درود فرستد. همانا من بنده‏ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که در روزهای ترسناک نمی‏خوابد، و و در اوقات هراس انگیز از دشمن روی بر نمی‏تابد، او از رزمنده‏ترین بندگان خدا، و دارای گرامی‏ترین حسب و شریف‏ترین آن در میان آنهاست بر نابکاران از سوزش آتش زیان بارتر است، و دورترین مردم از عار و ننگ است، و او همان مالک بن حارث اشتر است، وی بسان شمشیری است که دندانه تیزش و تیزی لبه‏اش به کندی نگراید، زود از میدان نگریزد، و به هنگام رزم با متانت و سنگین است، اندیشه‏ای عمیق و ریشه‏دار و صبر و تحملی نکو دارد، پس سخنش را بشنوید و امرش را فرمان برید، پس اگر امر به جنگ داد بجنگید، و چنان چه به اقامت فرمانتان داد بر جای بمانید، او جز به دستور من نه اقدامی کند و نه دست بردارد. همانا من شما را در بودن با اشتر به جهت خیر خواهی شما و قوت نفسی که بر دشمنتان پیدا می‏کنید بر خویشتن مقدم داشتم؛ خداوند شما را به هدایت نگهدارد، و بر لزوم تقوی پایدارتان بدارد، و ما و شما را به آن چه دوست دارد و می‏پسندد توفیق بخشد، و سلام بر شما و رحمت و برکات خداوند بر شما باد.
چون مالک اشتر آماده حرکت به سوی مصر شد، جاسوسان معاویه در عراق خبر حرکت مالک را به وی نوشتند، و این مطلب بر معاویه گران آمد چه چشم طمع به مصر دوخته بود، و خوب می‏دانست که اگر مالک در آن جا پا نهد مصر از چنگ وی بیرون خواهد رفت، و نیز مالک در نزد او از محمد بن ابی بکر پر صلابت‏تر می‏نمود، لذا به دهقانی مالیات پرداز که در قلزم سکونت داشت کس فرستاد که علی (ع) مالک اشتر را به طرف مصر گسیل داشته و اگر شر او را از سر ما برداری تا زنده هستی مالیات همان ناحیه را به تو خواهم بخشید، بنابراین هر چه می‏توانی در قتل او چاره‏ای بیندیش. سپس معاویه اهل شام را جمع کرد و به آنان گفت: همانا علی اشتر را به سوی مصر فرستاد: همگی گرد آیید تا از خدا بخواهیم شر او را از سر ما کوتاه کند، سپس دعا کرد و همگی با او دعا کردند.
اشتر به سوی مصر بیرون شد تا به قلزم رسید، آن دهقان به استقبال او آمد بر وی سلام کرده گفت: من مردی از اهل شام هستم و برای تو و یارانت از زکات زمینم حقی بر عهده من است، نزد من فرود آمد آی تا به خدمت تو و یارانت کمر بندم و چهارپایان خود را از علف‏های این جا بخوران و جزء مالیات من حساب کن.
اشتر در خانه وی فرود آمد و او به رفع نیازهای مالک و یارانش همت گماشت، و خوراکی را که با عسل مسموم آغشته بود به نزد مالک برد، و چون مالک از آن بخورد او را در جا کشت. خبر به معاویه رسید، وی مردم شام را جمع کرد و گفت: مژده باد شما را که خدای تعالی دعایتان را اجابت نمود، و شر مالک را از شما بازداشت و او را کشت، همگی با شنیدن این خبر مسرور و به هم مژده می‏دادند.
چون خبر شهادت اشتر به امیرالمؤمنین (ع) رسید آهی برکشید و بسیار افسوس خورد و فرمود: آفرین خدا بر مالک که هر چه داشت از او بود، او اگر از کوه بود البته بزرگ‏ترین ستون و صخره آن بود، و اگر از سنگ بود همانا سنگ سختی بود، مالکا! راستی که به خدا سوگند مرگ تو جهانی را ویران ساخت و مویه کنان بر چون تویی باید مویه سر دهند.
سپس فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و الحمد لله رب العالمین: ما همه از خداییم و به سوی او باز خواهیم گشت، و سپاس ویژه پروردگار جهانیان است، خداوندا من این مصیبت بزرگ را به حساب تو می‏گذارم که مرگ او را از مصایب روزگار است، خداوند مالک را رحمت کند که او به عهد خود وفا کرد و پیمان خود را به انجام رساند و به دیدار خدایش شتافت، با این که ما با خود عزم کرده‏ایم که بر هر مصیبتی پس از مصیبت رحلت رسول خدا(ص) صبر پیشه سازیم که راستی آن بزرگ‏ترین مصیبت است.(342)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0