مصایب امام علی ، درد دل آخر با امام حسن
حضرت امام حسن (ع) برخاست و از پی پدر بزرگوار خود به مسجد رفت، پیش از آنکه داخل مسجد شود به آن حضرت رسید و گفت: ای پدر بزرگوار چرا در این وقت شب از خانه بیرون آمدهای؟ گفت: ای نور دیده من، خوابی وحشتناکی دیدم.
جناب امام حسن (ع) گفت: ای پدر خواب خود را برای من بیان کن.
فرمود: دیدم جبرییل بر کوه ابوقبیس فرود آمد و دو سنگ از آن کوه برگرفت و به سوی کعبه رفت، و بر بام کعبه ایستاد و آن سنگها را بر هم زد که ریزه ریزه شدند، پس بادی وزید و آن ریزههای سنگ را پراکنده کرد، هیچ خانه در مکه و مدینه نماند مگر آنکه ریزهای از آن سنگ در آن داخل شد.
حضرت امام حسن (ع) پرسید: پدر این خواب را چگونه تعبیر کردی؟
فرمود: این خواب دلالت میکند بر آنکه پدر تو شهید شود، و هیچ خانه در مکه و مدینه باقی نمیماند مگر آنکه اندوهی از مصیبت او در آن خانه داخل شود.
حضرت امام حسن (ع) فرمود: آیا میدانی که این واقعه وحشتناکی خواهد بود؟
فرمود: حبیب من رسول خدا (ص) خبر داده است که این واقعههای که خواهد بود. پیامبر به من فرمود: که در دهه آخر ماه مبارک رمضان شهید خواهم شد به ضربت شمشیر ابن ملجم مرادی.
امام حسن (ع) فرمود: ای پدر هر گاه میدانی که او قاتل تو خواهد بود او را به قتل برسان.
حضرت فرمود: ای فرزند گرامی! قصاص پیش از جنایت نمایم؟
فرمود: ای فرزند به رختخواب خود برگرد.
امام حسن (ع) گفت: ای پدر میخواهم با تو بیایم.
فرمود: تو را سوگند میدهم که برگردی، پس امام حسن (ع) به خانه برگشت و با امکلثوم محزون و غمگین نشستند، بر سخنان و حالات آن حضرت میگریستند.(361)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
