مصایب امام علی ، شب آخر حیات
چون شب بیست و یکم شد، فرزندان و اهل بیت خود را جمع کرد، ایشان را وداع کرد فرمود که: خدا خلیفه من است بر شما، او بس است مرا و نیکو وکیلی است، پس ایشان را وصیت به خیرات فرمود. در آن شب اثر زهر بر بدن مبارکش بسیار ظاهر شده بود، هر چند خوردنی و آشامیدنی آوردند تناول نفرمود، لبهای مبارکش به ذکر خدا حرکت میکرد، مانند مروارید عرق از جبین میریخت، به دست مبارک خود پاک میکرد و میگفت: شنیدم از رسول خدا (ص) که چون نزدیک وفات مؤمن میشود، عرق میکند جبین او مانند مرواریدتر، و ناله او ساکن میشود.
پس صغیر و کبیر فرزندان خود را طلبید و فرمود که: خدا خلیفه من است بر شما، و شما را به خدا میسپارم، پس همه به گریه افتادند. حضرت امام حسن (ع) گفت: ای پدر چنین سخن میگویی که گویا از خود نا امید شدهای، فرمود: ای فرزند گرامی یک شب پیش از آنکه این واقعه بشود جدت رسول خدا(ص) را در خواب دیدم، از آزارهای این امت به او شکایت کردم، گفت: نفرین کن بر ایشان، پس گفتم: خداوندا بعد من بدان را برا ایشان مسلط گردان، و به جای ایشان بهتر از ایشان به من روزی کن، پس حضرت رسول فرمود که: خدا دعای تو را مستجاب کرد، بعد از سه شب تو را به نزد من خواهد آورد و اکنون سه شب گذشته است.
ای حسن! تو را وصیت میکنم به برادرت حسین، و فرمود که: شماها از منید و من از شمایم، رو کرد به فرزندان دیگر که از غیر فاطمه بودند، ایشان را وصیت کرد که مخالفت حسن و حسین مکنید، پس گفت: حق تعالی شما را صبر نیکوتر کرامت کند، امشب از میان شما میروم و به حبیب خود محمد مصطفی (ص) ملحق میشوم، چنانچه مرا وعده داده است.
ای حسن! چون من از دنیا بروم، مرا غسل ده و کفن کن و حنوط کن جد خود رسول خدا (ص) که از کافور بهشت است، جبرییل آورده بود برای آن حضرت. چون مرا بر روی تخت گذارید پیش تخت را کار ندارید و عقب آن را بگیرید، به هر سو که پیش تخت رود شما نیز از عقب آن بروید و به موضع که جنازه من بایستد آن موضع قبر من است، آنجا جنازه مرا بر زمین گذارید.
ای حسن! تو بر من نماز کن و بر من هفت تکبیر بگو، بدان که این هفت تکبیر حلال نیست بر احدی غیر از من مگر بر مردی که در آخرالزمان به هم رسد از فرزندان برادرت حسین که قائم و مهدی این امت است، و کجیهای این خلق را او درست خواهد کرد.
چون بر من نماز کنی ای حسن، جنازه را از موضع خود بردار و خاک را از آن موضع دور کن، پس در آنجا قبر کنده و لحد ساخته خواهی یافت، و چوبی ساخته نقش کرده شده در آنجا خواهی دید که پدرم حضرت نوح (ع) برای من ساخته در آنجا گذاشته است، پس مرا بر روی آن تخته دفن کن، و هفت خشت ساخته در آنجا خواهی یافت از خشتهای بزرگ، آنها را بر روی من بچین، پس اندکی صبر کن و یک خشت را بردار و به قبر نظر کن، مرا در آنجا نخواهی دید زیرا به جد تو رسول خدا (ص) ملحق خواهم شد، بدان که هر پیغمبری بمیرد اگر چه در مشرق مدفون شده باشد و وصی او در مغرب باشد، البته حق تعالی روح و جسد او را با روح و جسد وصی او جمع مینماید، بعد از آن جدا میشوند، باز هر یک به قبرهای خود بر میگردند. پس قبر مرا از خاک پر کن و پنهان کن و موضع قبر مرا، چون صبح شود تابوتی بر ناقهای بند، و سر آن ناقه را به کسی بده که به جانب مدینه بکشد تا آنکه مردم ندانند که من در کجا مدفون شدهام.(424)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
