مصایب امام علی ، شکایت از یاران
ابان از سلیم نقل میکند که گفت: در اطراف امیرالمؤمنین (ع) نشسته بودم و گروهی از اصحاب نزد آن حضرت بودند. یک نفر عرض کرد: یا امیرالمؤمنین، چه خوب است مردم را برای رفتن به جنگ ترغیب فرمایی.
حضرت برخاست و خطبهای ایراد کرد و طیّ آن فرمود: من شما را برای رفتن به جنگ ترغیب نمودم ولی شما نرفتید، و خیرخواهی شما را نمودم ولی شما نپذیرفتید، و شما را فرا خواندم ولی گوش نکردید. شما حاضران همچون غایب و زندههای همچون مرده و کرانی صاحب گوش هستید. بر شما حکمت تلاوت میکنم و شما را به موعظهای شفا بخش و کفایت کننده نصیحت میکنم و به جهاد با اهل ظلم و جور ترغیب مینمایم، ولی به آخر سخنم نرسیده شما را میبینم که در حلقههای پراکنده متفرق شدهاید و برای یکدیگر شعر میگویید و ضرب المثل میآورید و از قیمت خرما و شیر میپرسید.
دستتان بریده باد! از جنگ و آمادگی برای آن خستگی نشان دادهاید، و قلبهایتان را از یاد آن آسوده کردهاید، و خود را با اباطیل و مطالب گمراه کننده و عذرهای واهی مشغول کردهاید.
وای بر شما! با آنان بجنگید قبل از آن که با شما بجنگند. به خدا قسم، هرگز قومی در وسط خانه خود مورد حمله قرار نمیگیرند مگر آنکه ذلیل میشوند. قسم به خدا گمان ندارم شما گفتههایم را عملی کنید تا دشمنانتان کار خود را بکنند، و من هم دوست داشتم که آنان را میدیدم و با بصیرت و یقینم خدا را ملاقات میکردم و از چشیدن درد گرفتاریهای به شما و از همنشینی با شما راحت میشدم.
شما همچون گله شتری هستید که چوپان آن گم شده باشد. هر چه از یک طرف جمع آوری شوند از سوی دیگر پراکنده میشوند.
این طور که من میبینم به خدا قسم گویا شما را مینگرم که اگر جنگ شعله بگیرد و مرگ شدت یابد همچون شکافتن سر و همچون انفراج زن هنگام وضع حمل که دست لمس کنندهای را مانع نمیشود، از اطراف علی بن ابی طالب پراکنده میشوید.(96)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
