مصایب امام علی ، شهادتین گفتن امام علی
اولاد علی (ع) خاموش نشسته و در حالی که غم و اندوه گلوی آنها را فشار میداد به سخنان دلپذیر و جان پرور آن حضرت گوش میدادند، تا این قسمت از وصیت علی (ع) درس اخلاق و تربیت بود که عمل بدان هر فردی را به حد نهایی کمال میرساند آن حضرت این قسمت از وصیت خود را با جمله لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم به پایان رسانید و آنگاه از هوش رفت و پس از لحظهای چشمان خدا بین خود را نیمه باز کرد و فرمود: ای حسن سخنی چند هم با تو دارم، امشب آخرین شب عمر من است چون در گذشتم مرا با دست خود غسل بده و کفن بپوشان و خودت مباشر اعمال کفن و دفن من باش و بر جنازه من نماز بخوان و در تاریکی شب دور از شهر کوفه جنازه مرا در محلی گمنام به خاک سپار تا کسی از آن آگاه نشود.
عموم بنی هاشم مخصوصاً خاندان علوی در عین خاموشی گریه میکردند و قطرات اشک از چشمان آنها بر گونههایشان فرو میغلطید، حسن (ع) که از همه نزدیکتر نشسته بود از کثرت تأثر و اندوه امام (ع) را متوجه حزن و اندوه خود نمود، علی (ع) فرمود: ای پسرم صابر و شکیبا باش و تو و برادرانت را در این موقع حساس به صبر و بردباری توصیه میکنم.
سپس فرمود: از محمد هم مواظب کنید او هم برادر شما و هم پسر پدر شما است و من او را دوست دارم.(426)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
