مصایب امام علی‏ ، طبیب ناامید شد

علی (ع) را آوردند و در بستر خواباندند. طبیعی است به نام اسید بن عمرو،
که از تحصیل کرده‏های جندی شاهپور و عرب بوده و در کوفه می‏زیسته را برای معاینه زخم امیرالمؤمنین (ع) می‏آورند، این مرد با وسایلی که آن روز داشتند معاینه کرد، درک کرد که زهر وارد خون حضرت شده است که دیگر اظهار عجز کرد و عرض کرد: یا امیرالمؤمنین (ع) اگر وصیتی دارید وصیت خودتان را بفرمایید. خود آن لعین ازل و ابد وقتی که ام‏کلثوم می‏رود سراغش و شروع می‏کند به او بدگویی کردن که پدر من با تو چه کرده بود که چنین کاری را کردی و بعد وقتی که می‏گوید که امیدوارم که پدرم سلامتی خودش را باز یابد و روسیاهی برای تو بماند. تا این جمله را ام‏کلثوم گفت، او شروع کرد به حرف زدن، گفت: خاطرت جمع باشد من این شمشیر را به هزار درهم یا دینار خریدم و هزار درهم یا دینار داده‏ام که این را مسمومش کرده‏اند و سمی به این شمشیر مالیده‏ام که نه تنها بر فرق پدرت که اگر بر سر تمام اهل کوفه یک جا وارد می‏شد، هلاک می‏شدند. مطمئن باش که پدرت دیگر نمی‏ماند.(421)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0