مصایب امام علی‏ ، گریه امام حسن

حضرت علی (ع) ساعتی مدهوش شد و قطرات اشک از دیده‏های نور دیده مصطفی حسن مجتبی (ع) می‏ریخت، چون آب دیده آن حضرت بر روی پدر بزرگوارش ریخت چشم گشود فرمود: چرا گریه می‏کنی فرزندم، بعد از این روز بر پدر تو ترسی و وهمی نیست، اینک جد تو محمد مصطفی (ع) و خدیجه کبری و فاطمه زهرا و حوریان بهشت، نزد پدر تو حاضر شده‏اند و انتظار قدوم او را می‏کشند، و ملایکه آسمان‏ها به درگاه حق تعالی صداها بلند کرده‏اند. ای فرزند گرامی بر پدر خود ناله می‏کنی و تو بعد از پدر خود به زهر ستم شهید خواهی شد، و برادرت حسین به تیغ ستم دشمنان شهید خواهد شد، و با این حال به جد و پدر و مادر خود ملحق خواهید شد.
پس حضرت امام حسن (ع) گفت: ای پدر آیا نمی‏گویی که این معامله با تو که کرد؟ فرمود: فرزند یهودیه عبدالرحمن بن ملجم مرا ضربت زد، و الحال از باب کنده داخل مسجد خواهد شد، پیوسته زهر شمشیر آن ملعون بر سر و بدن آن حضرت اثر می‏کرد و مدهوش می‏گردید، و مردم می‏گریستند، خاک مسجد را بر سر می‏ریختند.(376)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0