مصایب امام علی‏ ، گریه فرزندان‏

امام در شب نوزدهم رمضان نماز خواند تا بسیاری از شب گذشت، و در تعقیب نشسته بود که آن حضرت را خواب ربود، باز ترسان از خواب بیدار شد، زنان و فرزندان خود را طلبید و فرمود: در این ماه از میان شما خواهم رفت، در این شب خوابی هولناک دیدم و برای شما نقل می‏کنم، در این ساعت حضرت رسالت (ص) را در خواب دیدم می‏فرمود: ای ابوالحسن به زودی نزد ما خواهی آمد، و نزد تو خواهد آمد شقی‏ترین امت و محاسن تو را از خون سرت خضاب خواهد کرد، و من بسیار مشتاقم به لقای تو، و تو در دهه آخر این ماه به نزد ما خواهی آمد، زود بیا نزد ما که آنچه نزد ماست بهتر است و باقی‏تر است از برای تو.
چون اهل و اولاد آن حضرت این سخنان جانسوز را شنیدند، صدا به گریه بلند کردند، پس قسم داد ایشان را که ساکت شوید، چون ساکت شدند، وصیت کرد ایشان را به نیکی‏ها و نهی کرد ایشان را از بدی‏ها. چون از وصیت فارغ گردید، باز مشغول عبادت شد، پیوسته در رکوع و سجود و تضرع و زاری بود، و هر ساعت از خانه بیرون می‏رفت به اطراف آسمان نظر می‏کرد، نظر در ستاره‏ها می‏کرد و می‏فرمود: به خدا سوگند که دروغ نشنیده‏ام از رسول خدا، این شبی است که مرا وعده داده است. پس برگشت به جای نماز خود و می‏گفت: اللهم بارک لی فی الموت، یعنی: خداوندا مبارک گردان برای من مرگ را، و بسیار می‏گفت: انا لله و انا الیه راجعون و لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم، پس بسیار صلوات می‏فرستاد بر محمد و آل محمد (ص) و استغفار بسیار می‏کرد.(355)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0