مصایب امام علی ، وصیت علی به امام حسن
محمد بن الحنفیه گفت: چون شب بیستم ماه مبارک رمضان شد، اثر زهر به قدمهای مبارک پدرم رسید، در آن شب نماز نشسته میخواند و به ما وصیتها میفرمود و تسلی میداد تا آنکه صبح طلوع کرد، پس مردم را رخصت داد که به خدمت آن حضرت میآمدند و سلام میکردند، جواب سلام ایشان میفرمود و میگفت: ایها الناس از من سؤال کنید پیش از آنکه نماز مرا نیابید، و سؤالهای خود را سبک گردانید برای مصیبت امام شما.
پس مردم خروش بر آوردند، حجر بن عدی برخاست شعری چند در مصیبت آن حضرت خواند. چون ساکت شد، حضرت فرمود: چگونه خواهد بود حال تو در هنگامی که تو را طلبند و تکلیف نمایند که بیزاری جویی از من؟ حجر گفت: به خدا سوگند یا امیرالمؤمنین که اگر مرا به شمشیر پاره پاره کنند و به آتش بسوزانند از تو بیزاری نجویم، حضرت فرمود: برای هر چیزی توفیق یافتهای، ای حجر خدا تو را جزای خیر دهد از جانب اهل بیت پیغمبر خود، پس شربتی از شیر طلبید و تناول نمود فرمود که: این آخر روزی من است از دنیا.(425)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در دوشنبه 14 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
