زندگاني امام علي ، نگین پادشاهی

روزی شیبه و عباس هر کدام بر دیگری افتخار می‏کردند و در این باره مشغول سخن بودند که علی (علیه‏السلام) از کنار آنان گذشت و پرسید: به چه چیزی افتخار می‏کنید؟ عباس گفت: امتیازی به من داده شده که احدی ندارد و آن مسئله آب دادن به حجاج خدا است شیبه گفت: من تعمیر کننده مسجدالحرام و کلید دار کعبه هستم. علی (علیه‏السلام) گفت: با اینکه از شما حیا می‏کنم باید بگویم که من دارای افتخاری هستم که شما ندارید. آنها پرسیدند کدام افتخار؟ حضرت فرمود: من با شمشیر جهاد کردم تا شما ایمان به خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آوردید عباس خشمگین شد و برخاست و به سراغ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و گفت: آیا نمی‏بینی علی چگونه با من سخن می‏گوید:؟ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود علی (علیه‏السلام) را صدا کنید. علی (علیه‏السلام) هنگامی که به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد پیامبر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: چرا اینگونه با عمویت عباس سخن گفتی؟ علی (علیه‏السلام) عرض کرد: ای رسول خدا اگر من او را ناراحت ساختم بیان حقیقتی بوده که در برابر گفتار حق هر کس می‏خواهد ناراحت شود و هر کس می‏خواهد خشنود گردد.(114)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0