زندگاني امام علي ، ولی خدا کیست
علی (علیهالسلام) در جنگ با کفار وادی یابس ابتداً جنگ را شروع ننمود تا آنکه خورشید طلوع کرد وقتی روز شد، علی (علیهالسلام) به پرچمداران پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، فرمود: پرچمها را بلند کنید وقتی پرچمها بلند شد و مشرکان آن پرچمها را دیدند؛ شناختند، به همدیگر گفتند، این دشمن شماست که شما در طلب او بودید اینها محمد صلی الله علیه و آله و سلم و اصحاب او هستند، غلامی از مشرکان که بدترین و کافرترین آنان بود. بیرون آمد و به اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم چنین ندا داد: ای اصحاب ساحر دروغگو کدام یک از شما محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستید او باید خود را به من نشان دهد. علی (علیهالسلام) به سوی او رفت و به او گفت: مادرت به عزایت بنشیند، تو ساحر دروغگو هستی، محمد صلی الله علیه و آله و سلم حق را از جانب حق آورد. غلام گفت: تو کیستی فرمود: من علی بن ابیطالب برادر زاده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پسر عمو و همسر دختر او هستم. غلام گفت: آیا تو دارای چنین منزلت و مقامی در نزد محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستی؟ فرمود: آری. غلام گفت: پس تو و محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر یک دین واحد هستید و برایم فرقی نمیکند که ترا ببینم یا محمد صلی الله علیه و آله و سلم را. آنگاه غلام به سوی علی (علیهالسلام) دئوید در حالی که رجزی به این مضمون میخواند:
ای علی، تو شیر درندهای را دیدی که در چنگال او احدی آرام نمیگیرد و شیری از مردان خثعم را که آئین محکمی را یاری میکند. هر که مرا ببیند، غلامی را دیده که درندگان بر او رو آورند و او سالم نمیماند. علی (علیهالسلام) نیز در پاسخش چنین فرمود:
و تو آن شیر هاشمی را میبینی که دلیر و بیباک است من علی هستم که به خثعم نشان خواهم داد که به هر حرکت شمشیرم خون میریزد و هر زنندهای را میکشم آنگاه هر یک بر اسب سوار شدند و شروع به جنگ با شمشیر کردند. حضرت علی (علیهالسلام) تنها یک ضربه به او زد و او را کشت. آنگاه علی (علیهالسلام) فرمود: آیا کسی با من مبارزه میکند؟ برادر آن غلام مقتول آمد در حالی که میگفت: قسم به بتهای بزرگ لات و عزی که من به هنگام جنگ بسیار با حوصله هستم هر کس با من بجنگد انواع دردها را به او میچشانم.
علی (علیهالسلام) فرمود:
بالله ربی اننی لا قسم - قسم حق لیس فیه ما ثم
انکم من شرنا لن تسلموا
یعنی، من به پروردگارم قسم میخورم قسم حقی که در ادای آن معصیتی نیست که شما از حمله ما سالم نمیمالید آنگاه هر دو سوار بر اسب خود شده به پیکار رو آوردند علی (علیهالسلام) ضربهای زد و او را هم به آتش جهنم فرستاد. حضرت فرمود: آیا کسی هست که با من مبارزه کند؟ آنگاه حارث بن مکیده که رئیس، آن قوم بود و با 500 سوار برابر میکرد آمد و گفت: حتماً لات مرا یاری میدهد و به هر شمشیری حلقی را پاره میکنم و به هر ضربهای گردنی میزنم. علی (علیهالسلام) فرمود: به خدا قسم شما را با شمشیر برندهام از محمد صلی الله علیه و آله و سلم دور میکنم...
آنگاه علی (علیهالسلام) با ضربهای او را هم به آتش جهنم فرستاده و باز فرمود: آیا کسی با من مبارزه میکند. پسر عموی حارث بن مکیده که عمروبن فتاک نام داشت، آمد و گفت: من عمرو، و پدرم فتاک است. شمشیر به دستم، و سر هر کس که حرمتمان را هتک کند میبرم. علی (علیهالسلام) ضمن جواب او را هم به جهنم واصل کرد. علی (علیهالسلام) تمامی جنگجویان آنان را کشت و آنان را به اسارت برد و اموالشان را گرفت و اسیران آنها را نزد رسول خدا آورد.(189)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
