زندگاني امام علي ، هفت باغ بهشتی

علی (علیه‏السلام) می‏فرماید: پس از فتح مکه رسول اکرم (علیه‏السلام) عده‏ای را به اطراف مکه فرستاد تا مردم را به اسلام دعوت کنند ولی به آنها فرمان جنگ نداد. از جمله کسانی که فرستاد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود، خالدبن ولید بود که وی را برای تبلیغ اسلام به میان قبیله بنی جذیمه فرستاد. خالد به منظور انتقام جویی و تسویه حساب شخصی خود از این قبیله که در جاهلیت گذشته خونی از اقوام او ریخته بودند اقدام به کشتار عده‏ای از آنها زد و گروهی دیگر از آنها را اسیر و اموالشان را به یغما برد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که از رفتار او با خبر شد به مسجد رفت و به منبر نشست و سه بار گفت: پروردگارا! من از آنچه که خالد مرتکب شده بیزارم، و از کار او متنفرم. آن گاه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از من خواست تا به منظور جبران زیانهایی که به آن قبیله رسیده بود و پرداخت دیه کسانی که به ناحق کشته شده بودند به آنجا رفته و جبران آن ضایعات را بنمایم. علی (علیه‏السلام) می‏فرماید: در آنجا من غرامت و دیه آسیب دیدگان را پرداخت کردم و به ایشان گفتم: شما را به خدا سوگند اگر در میان شما کسی هست که حقی از او ضایع شده بگوید، تا پرداخت کنم. عده‏ای برخاستند و گفتند: حال که چنین است و تو ما را به خدا سوگند دادی، باید بگوییم که تعدادی زانوبند شتر و ظرف مخصوص سگ نیز از ما در این حادثه مفقود شده است. علی (علیه‏السلام) می‏فرماید: من آنها را نیز حساب کردم و وجه آنها را داده‏ام حضرت می‏گوید: سپس دیدم هنوز مبالغی از پولی که با خود آورده بودم باقی است. به مردم گفتم: این پولها را نیز به شما می‏بخشم تا برائت ذمه کامل رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حاصل شده باشد. علی (علیه‏السلام) می‏فرماید: پس از اتمام کار نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمدم و نحوه عملکرد خود را به عرض ایشان رساندم. حضرت فرمود: یا علی (علیه‏السلام) به خدا سوگند اگر به جای این کار شتران سرخ مو برایم هدیه می‏آوردند این قدر خوشحال نمی‏شدم. (237)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0