زندگاني امام علي ، احتجاج امام علی با ابوبکر

حضرت امام صادق (علیه‏السلام) از پدرانش روایت می‏کند، چون ابوبکر پایه‏های خلافت خود را محکم یافت جهت عذر آوردن نزد امام عی (علیه‏السلام) می‏رود و به حضرت می‏گوید: یا اباالحسن (علیه‏السلام) به خدا سوگند میل و رغبتی به خلافت نداشتم و خود را از دیگران به این مقام سزاوارتر نمی‏دانم.
امام علی (علیه‏السلام): اگر مسأله چنین است پس چه چیز تو را به این کار وادار کرد؟
ابوبکر عرض کرد: از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: خداوند امت مرا به گمراهی جمع نمی‏کند، چون جماعت مردم را دیدم و مخالفانی مشاهده نکردم این مقام را پذیرفتم.
امام علی (علیه‏السلام): آیا من و گروهی چون سلمان، عمار، ابوذر و...(437) که از بیعت با تو امتناع ورزیدند، افرادی از این امت بودند یا نه؟
ابوبکر: آری شما و همه ایشان از امت بودید.
امام علی (علیه‏السلام): در این صورت حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با مخالفت این گروه را، برای خود دلیل خلافت محسوب می‏کنی؟
ابوبکر: من تا خاتمه کار خلافت، از مخالفت ایشان بی‏اطلاع بودم و چون مطلع شدم ترسیدم با کنار کشیدنم، مردم از دین برگردند.
امام علی (علیه‏السلام): بگو چه خصوصیاتی را خلیفه باید داشته باشد؟
ابوبکر: خیرخواهی و وفا و عدم چاپلوسی و نیک سیرتی و عدالت خواهی و عالم بودن به کتاب و فصل الخطاب و داشتن زهد و دفاع از مظلومین.
امام علی (علیه‏السلام): تو را به خدا: این صفاتی را که گفتی، آیا در وجود خود می‏یابی یا در وجود من؟
ابوبکر: در وجود تو یا اباالحسن (علیه‏السلام).
امام علی (علیه‏السلام): تو را به خدا: آیا دعوت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را، نخست من اجابت کردم یا تو؟
ابوبکر: البته تو.
امام علی (علیه‏السلام): آیا سوره برائت را در موسم حج به مشرکان من ابلاغ کردم یا تو؟
ابوبکر: بلی؛ تو قرائت کردی.
امام علی (علیه‏السلام): آیا در موقع هجرت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم من جان خود را سپر آن حضرت قرار دادم یا تو؟
ابوبکر: الحق که تو بودی.
امام علی (علیه‏السلام): آیا در روز غدیر من مولای تو و همه مسلمانان شدم یا تو؟
ابوبکر: بلکه، تو.
امام علی (علیه‏السلام): آیا در آیه زکات، ولایتی که بر ولایت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم ردیف آمده مربوط به تو است یا من؟
ابوبکر: مربوط به تو است.
امام علی (علیه‏السلام): آیا پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای مباهله مشرکین نصارا با اهل و فرزندان من به سوی آنها خارج شد یا با تو و فرزندانت؟
ابوبکر: نه با شما و فرزندانت خارج شد.
امام علی (علیه‏السلام): آیا آیه تطهیر درباره من و اهل بیتم نازل شده یا درباره تو و اهل بیت تو؟
ابوبکر: یقیناً برای تو و اهل بیت تو نازل شد.
امام علی (علیه‏السلام): آیا در زیر کساء من و همسرم و فرزندانم به دعای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مشمول واقع شدیم یا تو؟
ابوبکر: بلی تو و اهل و فرزندانت بودند.
امام علی (علیه‏السلام): آیا منم صاحب آیه یوفون بالنذر و یخافون یوماً کان شرده مستطیرا یا تو هستی؟
ابوبکر: البته تویی.
امام علی (علیه‏السلام) آیا تو بودی آنکه آفتاب برای او برگشت تا او نماز خود را خواند سپس آفتاب غروب کرد یا من بودم؟
ابوبکر: تو بودی.
امام علی (علیه‏السلام): آیا تو بودی آنکه در روز احد از جانب آسمان او را چنین خطاب کردند. لا سیف الا ذوالفقار لا فتی الا علی یا من بودم؟
ابوبکر: البته تو بودی...
امام علی (علیه‏السلام): آیا آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را به سوی طایفه جن مأموریت داد و او مأموریت را پذیرفت تو بودی یا من؟
ابوبکر: یا علی تو بودی.
امام علی (علیه‏السلام): آیا منم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علم قضا و فصل الخطاب دلالت کرد و فرمود: علی اقضاکم یا تویی؟
ابوبکر: تو بودی‏
امام علی (علیه‏السلام): آیا تو بودی آن کسی که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حق او به فاطمه علیهاالسلام فرمود: تو با کسی ازدواج کردی که از حیث ایمان و اسلام بر همه مقدم است یا من بودم؟
ابوبکر: آن شخص تو بودی.
امام علی (علیه‏السلام): آیا تو بودی در روز بدر که ملک‏های هفت آسمان به او سلام دادند، یا من بودم؟
ابوبکر: البته تو بودی(438)...
امام علی (علیه‏السلام) از مناقب خویش می‏گفت و ابوبکر آن را تصدیق می‏کرد. آنگاه امام به او فرمود: پس چه چیز تو را از خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دین خدا باز داشته و مقامی را که اهلیت آن را نداری تصاحب کردی؟
ابوبکر در این حال به گریه افتاد و عرض کرد: راست فرمودی امروز را به من مهلت بده تا در این مبارزه بیندیشم. آنگاه به سوی خانه خود مراجعه کرد. سحرگاه ابوبکر به خدمت امام علی (علیه‏السلام) آمد و گفت: یا اباالحسن دستت را باز کن تا با تو بیعت کنم و ماجرای خواب شب گذشته خود را که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به او بی‏اعتنایی کرده و به او فرموده، که حق را به اهلش بازگرداند را برای حضرت تعریف کرد.
علی (علیه‏السلام) دست خود را گشود و ابوبکر با امام دست بیعت داد و آنگاه امام علی (علیه‏السلام) به او فرمود: این واقعه را برای مردم در مسجد بازگو کنند. ابوبکر به سوی مسجد روان شد، لکن در راه عمر با او برخورد کرد و چون ماجرا را شنید او را از این عمل بازداشت.(439)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0