زندگاني امام علي ، شورای ساختگی ، نقشه ای شیطانی
عبدالفتاح عبدالمقصود در کتاب الامام علی (علیهالسلام) مینویسد: عمربن خطاب اگر چه در وصیت خود شخص معینی را در مقام خلافت انتخاب نکرد اما بر اساس نقشهای میان 6 نفر، خلافت را محدود کرد. بعد اضافه میکند نویسنده که: آیا خلیفه با ترسیم این نقشه، علی (علیهالسلام) را از خلافت محروم نکرد؟ و اگر شورا این است است، پس عمر چه حق انتخابی برای مردم قایل میشود؟ به هر حال وقتی عمر اعضای شورا را به حضور خواست و پس از گفتگویی کوتاه رو به ابوطلحه انصاری کرد و گفت: پس از آنکه مرا به خاک سپردند، 50 نفر از انصار را جمع کنید و شمشیرها را از نیام بیرون کشید. این 6 نفر(443) را در خانهای محبوس کنید و 3 روز به آنها مهلت دهید. در این 3 روز آنها باید از میان خودشان یک نفر را به خلافت انتخاب کنند؛ اگر پس از 3 روز؛ 5 نفر از آنها به انتخاب یکی از آن 6 تن، موافق بودند و یکی مخالف بود، گردن آن یک نفر مخالف را با شمشیر بزنید، و اگر 4 نفر از آنها موافق بودند و دو نفر دیگر مخالفت ورزیدند، سر آن دو نفر مخالف را با شمشیر از تن جدا کنید، اگر برای انتخاب هر دو طرف بربر شدند، یعنی 3 رأی در یک طرف و 3 رأی در طرف دیگر جمع شد، در آن حال عبدالله بن عمر را حکم قرار دهید و اگر به حکم او نیز گردن ننهادند، آن سه نفری رأیشان معتبر است که عبدالرحمان بن عوف جزو آنهاست و شما باید جانب آنها را بگیرید. سپس اگر آن سه نفر دیگر مخالفت کردند، گردن بزنید و اگر پس از انقضای مدت سه روز، رأی ایشان به چیزی تعلق نگرفت و با هم مخالفت کردند در این صورت هر 6 نفر را به دیار عدم بسپارید و مسلمانان برای خود زمامدار دیگری انتخاب کنند.
گفتنی است سعدابی وقاص و عبدالرحمان بن عوف هر دو از قبیله زهره بودند ضمناً عبدالرحمن بن عوف علاوه بر پیمان اخوت با عثمان؛ با خواهر ناتنی عثمان نیز ازدواج کرده بود از طرفی طلحة بنی تمیمی مخالف علی (علیهالسلام) بود پس بدین صورت علی (علیهالسلام) فقط یک رأی میآورد، از سوی دیگر عبدالله بن عمر با امام علی (علیهالسلام) نیز میانه خوبی نداشت و حکمیت او نیز به نفع علی (علیهالسلام) یقیناً تمام نمیشد...
همین که وصیت عمر در میان مردم خوانده شد عباس بن عبدالمطلب بزرگ خاندان بنی هاشم و عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیدرنگ نزد علی (علیهالسلام) آمد و گفت: ای برادرزاده بهتر است در این شورا شرکت نکنی، زیرا عمر به این ترتیب خواسته است که امر خلافت را به عثمان وا گذارد.
امام فرمود: عمو! من همه اینها را خوب میدانم، با این همه در شورا شرکت میکنم تا ثابت شود که با عضویت من در شورا، عمر مرا شایسته خلافت دانسته است و با اینکه پیش از این همیشه او میگفت، نبوت و خلافت در یک خانواده جمع نمیشود و برای اثبات مدعای خود آن را به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت میداد لذا من امروز در شورا شرکت میکنم تا معلوم شود که عمل خلیفه با روایت خود او در تناقض است.
به هر تقدیر، بعد از دفن خلیفه، برگزیدگان عمر، در خانهای در بسته جمع شدند و به گفتگو پرداختند و ابوطلحه جلو خانه ایستاد و در پی او 50 نفر مرد مسلح آماده باش بودند در جلسه پس از سخنان عوف، طلحه که میدانست با وجود علی (علیهالسلام) و عثمان کسی به او رأی نمیدهد و در ثانی رابطهاش نیز با علی (علیهالسلام) تیره بود رأی خود را فوراً به عثمان داد و به نفع او کنار رفت، زبیر رأی خود را به علی (علیهالسلام) داد و کنار رفت. سعدابی وقاص که عداوت و کینهای دیرینه با علی (علیهالسلام) داشت رأی خود را به عبدالرحمن داد در این لحظه عبدالرحمن رو به علی (علیهالسلام) و عثمان کرد و گفت کدامیک حاضر است حق خود را به دیگری واگذار کند و به نفع او کنار رود؟ و چون سکوت آن دو را دید گفت: من شما را گواه میگیرم که خود را از صحنه خلافت بیرون میبرم تا یکی از شماها را برگزینم. آنگاه مردم را در مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جمع کرد تا در حضور مردم رأی خود را اعلام کند. سپس رو به امام علی (علیهالسلام) کرد و گفت: یا اباالحسن آیا دست بیعت به تو بدهم تا بر طبق کتاب خدا و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و روش و برنامه شیخین (ابوبکر و عمر) عمل کنی؟ حضرت با کمال مردانگی فرمود: من برنامه دیگران را قبول ندارم و فقط مطابق کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و نظر خود عمل میکنم.
آنگاه عوف رو به عثمان کرد و کف دست خود را به دست عثمان داد و همان جمله را تکرار کرد عثمان هم فی الفور گفت: سوگند میخورم که جز طریق شیخین به راهی نروم. در این هنگام عبدالرحمن بن عوف خلافت را به عثمان تبریک گفت و برای سومین بار طبقه نقشهای شیطانی حکومت از مسیر ولایت منحرف شد آنگاه امام علی (علیهالسلام) رو به عبدالرحمن و مردم قریش کرد و با لحن تأثرآمیزی فرمود: امروز اولین روزی نیست که شما به سبب دشمنی با ما، پشت در پشت هم دادهاید به خدا سوگند که تو عثمان را به کرسی خلافت سوار نکردی، مگر به امید اینکه روزی عثمان خلافت را به تو برگرداند. اما در نزد خدا هر روزی شأنی دارد و هر وقتی اقتضایی.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
