زندگاني امام علي ، کیفر مردی گستاخ و بی ادب

روزی خالد با یارانش در اراضی خود امام علی (علیه‏السلام) را دید و به آن حضرت جسارتی کرد، حضرت خالد را از اسبش پائین آورد و او را به سمت آسیای حارث بن کلده کشاند و میله آهنی آن سنگ آسیاب را بیرون آورد و مثل طوق بر گردن خالد حلقه کرد، خالد حضرت را سوگند داد تا او را رها کند، در حالی که آن میله همانند حلقه‏ای برگردن او بود نزد ابوبکر وارد شد، ابوبکر آهنگران شهر را دستور داد تا آن حلقه سنگین را از گردن خالد بیرون کنند، لیکن آنها نتوانستند، پیوسته این آهن همانند قلاده‏ای برگردن او بود، آهنگران گفتند این راهن را که بصورت حلقه‏ای بر گردن توست فقط با حرارت آتش می‏توان باز کرد از طرفی هم خالد تحمل حرارت شدید آتش را نداشت، چرا که یقیناً با آن حرارت به هلاکت می‏رسید. مردم نیز با دین قلاده برگردن خالد بن او می‏خندیدند، خالد صبر کرد تا علی (علیه‏السلام) از سفر خود مراجعت کرد، پس جماعتی نزد امام رفتند و شفاعت خالد را کردند، آن حضرت نیز قبول کرد، لذا امام آن طوق آهنی را مثل خمیر پاره پاره کرد و بر زمین ریخت(519)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0