زندگاني امام علي ، ناله های تنهایی

پس از آنکه امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) مکرر مردم و اصحاب خود را به جهاد در راه خدا فرا می‏خواند و آنان از او تبعیت نکردند آن حضرت روزی در خطبه‏ای فرمود: ای مردم من شما را فرمان بسیج دادم و بسیج نشدید، و برای شما خیر خواهی نمودم و نپذیرفتید، شما حاضرانی هستید همچون غایبان...
اشعث بن قیس کندی از میان جمعیت برخاست و به آن حضرت گفت: ای امیرمؤمنان! چرا تو آن گونه که عثمان با ما رفتار می‏کرد عمل نمی‏کنی(554)
حضرت فرمود: ای کاکل آتش (رئیس دوزخیان)، وای بر تو همانا کار پسر عفان موجب خواری آن کسی است که دین ندارد و دلیلی با او نیست، من چگونه آن طور باشم و حال آنکه بر دلیل روشنی از جانب خدای خود هستم و حق بدست من است.
به خدا سوگند آن مردی که دشمن را بر خود چیره کند تا گوشتش ببرد، و استخوانش بشکند، و پوستش بکند، و خونش را بریزد، مردی است بزدل و ترسو، تو اگر مایلی همین گونه باش، اما من آنگونه (مثل عثمان) نیستم که خود را بدست چنین سرنوشتی بسپارم...
ابو ایوب انصاری، خالدبن زیاد که صاحب منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود برخاست و گفت: مردم! حقاً که امیرالمؤمنین علی (علیه‏السلام) سخن خود را به آن کس که گوش شنوا و دلی فراگیر دارد رساند، همانا خداوند شما را کرامتی بخشیده؛ و شما آنطور که شایسته است نپذیرفتید، خداوند پسر عموی پیامبرتان و سرور بزرگ مسلمانان را پس از آن حضرت در میان شما نهاد که دین را به شما می‏فهماند و شما را به پیکار با پیمان شکنان فرا می‏خواند ولی گویا کرید و نمی‏شنوید یا بر دلهایتان مهر خورده که اندیشه نمی‏کنید، آیا شرم نمی‏دارید؟(555)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0