زندگاني امام علي ، امیر عدالت
روزی حضرت علی (علیهالسلام) فریاد مردی را شنید که مردم را به کمک خود میخواند. آن حضرت خود را به او رساند و مشاهده کرد دو نفر در حال نزاع هستند. حضرت آنها را از هم جدا کرد، بعد یکی از آنان گفت: من لباسی به این مرد فروختهام و شرط کردهام که از فلان قسم پول مرا بدهد ولی او پول دیگری داده است، اکنون به او میگویم پول را عوض کن او اطاعت نمیکند. علاوه بر این چند سیلی هم به من زده است. علی (علیهالسلام) به آن مرد فرمود: پول را عوض کن و آنچه شرط کردهاید بده. آنگاه حضرت به آن مردی که سیلی خورده بود فرمود: آیا شاهدی داری که گواهی دهند تو سیلی خوردهای.
او عرض کرد: بلی، آنگاه گواهان نیز گواهی دادند.
آن حضرت به سیلی زننده فرمود: بنشین او هم نشست بعد به آن مرد فرمود: سیلیهائی که به تو زده قصاص کن و به او بزن. او گفت من او را بخشیدم علی (علیهالسلام) بخشش او را پذیرفت ولی خود حضرت نه سیلی به آن مرد زد و فرمود: این هم حق حاکم(690)
دست حق از پرده گردید آشکارا - تا علی دستش برون از آستین شد(691)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
