زندگاني امام علي ، تحمل عدالت

نجاشی، شاعر نامی عراق و از اهل یمن و از مردان سرشناس کوفه است که در جنگ صفین از یاران علی (علیه‏السلام) بود وی در روز اول ماه مبارک رمضان به تحریک دوستش ابوسمال اسدی به خوردن کباب و نوشیدن شراب سرگرم شدند. به طوری که در حال مستی عربده کشیدند و سر و صدای آنها همسایگان را سخت ناراحت کرد تا اینکه یکی از شیعیان به امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) شکایت کرد و به امر آن حضرت آنها را حضار کردند. ابوسمال گریخت و در میان خانه‏های قبیله اسدی پنهان گشت ولی نجاشی دستگیر شد و شبانگاه به دستور آن حضرت زندانی گردید و فردا صبح در برابر مسلمانان و پس از اثبات جرم برهنه‏اش کردند و هشتاد تازیانه بر بدنش نواختند. سپس بیست تازیانه دیگر به خاطر اینکه حرمت ماه رمضان را شکسته بود بر آن افزودند. نجاشی گفت: هشتاد تازیانه برای میگساری بود بیست ضربه دیگر برای چه؟ علی (علیه‏السلام) فرمود: به خاطر اینکه این عمل زشت را در ماه مبارک رمضان رمضان مرتکب شدی و احترام ماه خدا را نگاه نداشتی. فامیل و قبیله نجاشی که همه یمنی و از دوستان علی (علیه‏السلام) بودند از این پیش آمد سخت ناراحت گشته و در پیروی و تبعیت از آن حضرت دچار سستی و تردید شدند. یکی از آنها به نام طارق بن عبدالله به آن حضرت عرض کرد ما مردم یمن از دوستان و مخلصان با سابقه شما هستیم و انتظار نداشتیم ما را با آنها که با شما دشمنی می‏کنند به یک چشم نگاه کنی و امروز سابقه دوستی ما را نادیده بگیری و در ملأ عام بین دوست و دشمن نجاشی، این مرد نامی ما را شلاق بزنی تا نزد دوست و دشمن خوار شویم؟
امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) فرمود: اجرای عدالت و دستور الهی برای گناهکاران سنگین است. مگر من چه کردم؟ آیا جز این است که نجاشی بر معصیت خدا جرأت کرده و من به دستور خداوند درباره او حد جاری کردم؟ طارق بن عبدالله از نزد علی (علیه‏السلام) بیرون رفت و در راه مالک اشتر را دید مالک که بر خورد طارق را با علی (علیه‏السلام) شنیده بود با ناراحتی گفت: ای طارق تو با علی (علیه‏السلام) چنین سخن گفتی؟ (او عزت صدورنا و شتت امورنا) طارق گفت: آری. مالک در جواب او گفت: اما به خدا قسم آنچنان نیست که تو گفتی (دلهای ما اندوهناک و امور ما پراکنده گشت) بلکه سینه‏های ما گشاده و گوشهای ما به فرمان علی (علیه‏السلام) است و امور ما هم جامع و هیچ تفرقه وجود ندارد. طارق ناراحت شد و رفت.
ابن ابی الحدید می‏گوید: نجاشی به اتفاق طارق به خاطر اجرای حق و عدالت علی (علیه‏السلام) از کوفه شبانه فرار نمودند و در شام به معاویه پیوستند و چون به شام رسیدند، معاویه نگاهی به طارق کرد و با کلمات توهین آمیزی به علی (علیه‏السلام) ناسزا گفت، و در میان جمعی از یارانش و مردم شام به علی (علیه‏السلام) دشنام داد. طارق تحمل نکرد و بپاخاست و در حالی که به شمشیر خود تکیه داده بود گفت: ما در خدمت رهبر و امام پرهیزکار و عادلی بودیم...ای معاویه فخر مکن و شاد مباش که ما به سوی تو آمدیم و علی (علیه‏السلام) را رها کردیم (بلکه ما تحمل عدالت) او را نتوانستیم بکنیم). (713)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0