زندگاني امام علي ، علی و رنج ها و مصائبش
یک نفر یهودی از امتحانات و آزمایشات الهی که علی (علیهالسلام) از آنها سرافراز بیرون آمده بود سؤال کرد. حضرت تمامی امتحانات الهی خود را بر شمرد و دقیقاً به بیان مسائل اجتماعی آن زمان میپردازد و دقیقاً در لابلای گفتار امام؛ مظلومیت آن حضرت نمودار است که در اینجا به یکی از آنها اشاره میشود:
علی (علیهالسلام) فرمود: ای برادر یهودی کسی که پس از ابوبکر زمامدار حکومت شد در ورود و خروج همه کارها با من مشورت میکرد و طبق دستور من کارها را انجام میداد و در کارها سخت از من نظر میخواست و طبق نظر من رفتار میکرد؛ نه من کسی را سراغ دارم و نه اصحابم؛ که به جز من در کارها با او مشورت کرده باشد... چون مرگ ناگهانی او فرا رسید و بدون بیماری قلبی که بتواند تصمیمی در حال صحت بگیرد؛ از دنیا رفت...
نتیجه کار دومی این شد، پرونده زندگانیش موقعی بسته شد که عدهای را کاندید و نامزد خلافت کرد که من ششمین آنها بودم و مرا با هیچ کدام آنها برابر ندانست و همه حالات مرا از وارثت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و خویشاوندی و نسب و دامادی بدست فراموشی سپرد...
خلافت را در میان ما به شوری واگذار نمود و فرزند خود را بر همه ما حاکم کرد و دستور داد که اگر طبق دستور او عمل نکردیم و مجلس شوری تشکیل ندادیم گردن هر شش نفر ما را بزند. ای برادر یهودی! میدانی که برای همین پیش آمد ناگوار چه اندازه صبر و تحمل لازم است؟ آنان در آن چند روزی که بودند هر کدام به نفع خویش شروع به فعالیت و سخنرانی نمودند ولی من دست روی دست گذاشتم و ساکت بودم... (در آن شورا) یکی از خود رأیها و سرسختهای آن هیأت شش نفری، تند کردی و کار را از دست من گرفت و به طمع شرکت در بهره برداری از خلافت، حکومت را بدست عثمان سپرد، و عثمان کسی بود که نه با او و نه با هیچ یک از حاضرین در شورا از نظر اخلاقی مساوی نبود چه رسد به کمتر از آنان... سپس طولی نکشید که همان سرسختیها که در انتخاب عثمان مؤثر بودند ، او را کافر شمردند و از او بیزاری جستند. عثمان به نزد دوستان صمیمی خود رفت و به دیگر اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مراجعه کرد و در خواست استعفا از بیعت خود را نمود و از آشوبی که به پا کرده بود اظهار پشیمانی مینمود ای برادر یهودی! این پیش آمد از پیش آمد قبلی سختتر و دلخراشتر بود... از این جریان آنچنان ناراحت شدم که قابل توصیف نیست و اندازهای ندارد ولی چارهای جز صبر نداشتم که بگذارم و بگذارم... به خدا قسم ای برادر یهودی مرا از شورش علیه عثمان همان چیزی جلوگیری کرد که از قیام علیه حکومت قبلی جلوگیری کرده بود... ای برادر یهودی! هیچ تغییری در تصمیم خود راه ندادهام و به این جهت در برابر عثمان ساکت ماندم و آنچه مرا وا داشت که از اقدام علیه او دست نگهدارم این بود که من در نتیجه آزمایشی که از او کرده بودم میدانستم اخلاقی که او دارد او را رها نخواهد کرد تا مردم را به کشتن و خلعش بکشاند...(810)
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
