زندگاني امام علي ، علی و رنجهای حکومت داری

روزی شخصی یهودی از علی (علیه‏السلام) راجع به امتحانات الهی آن حضرت سؤال کرد: حضرت فرازهایی از امتحانات الهی خود را برای وی توضیح داد، البته در بیان این وقایع حضرت دقیقاً مسائل اجتماعی و رفتار اصحاب و یاران خود را بیان می‏نماید که از جمله آنها این بود که:
... ای برادر یهودی کسانی که با من بیعت کرده بودند چون دیدند مقاصد شخصی آنان به دست من انجام نمی‏شود بوسیله آن زن (عایشه) بر من شوریدند، با اینکه از طرف پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم کار آن زن بدست من سپرده شده بود و من وصی بر او بودم او را بر شتری سوار کردند... این زن (مردم آن شهر) آنان را از شهر بیرون کشید، ندانسته و دیوانه وار شمشیر آختند و نفهمیده تیرها پرتاب کردند. من در کار آنان میان دو مشکل قرار داشتم که هیچ یک را دوست نداشتم؛ اگر دست نگه می‏داشتم آنان از شورش باز نمی‏گشتند... و اگر ایستادگی می‏کردم کار بجایی می‏کشید که نمی‏خواستم. لذا پیش از هر چیز حجت را بر آنان تمام کردم... به آن زن پیشنهاد کردم به خانه‏اش باز گردد و مردمی که در اطرافش بودند را دعوت نمودم تا بیعت را که با من دارند به پایان برسانند و پیمانی را که از خداوند در گردن آنان است را نشکنند و تمام قدرت خود را به نفع آنان در اختیارشان گذاشتم... ولی جز بر نادانی و سرکشی و گمراهی آنها نیافزود چون دیدم جز جنگ هیچ پیشنهادی را نمی‏پذیرند بر مرکب جنگ سوار شدم... و به جنگی که در ابتدا مایل نبودم عاقبت الامر دچار آن می‏شدم... واسطه‏ها فرستادم و به سوی آنان سفر نمودم و عذرشان را پذیرفتم، تهدیدشان نمودم، هر چه را که از من می‏خواستند متعهد شدم، و هر چه راهم که نمی‏خواستند خودم پیشنهاد نمودم ولی چون به جز جنگ هوای دیگری در سر نداشتند بناچار جنگ کردم...(811)
علی (علیه‏السلام) در این پرسش و پاسخ یهودی به روند زندگی خود که در مسیر اطاعت محض الهی بوده اشاره می‏فرماید، که از لحاظ کیفیت نقل تاریخی؛ می‏توان آن را در نوع خود بدون شائبه تحریف تلقی نمود و در لابلای گفتار آن حضرت نقطه پر نور آن، همانا مظلومیت امیرمؤمنان (علیه‏السلام) است که جان شیعیانش را می‏گدازد.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0