زندگاني امام علي ، قرآن صامت ، قرآن ناطق

امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) شبی از مسجد کوفه به سوی خانه خویش حرکت کرد، در حالی که کمیل بن زیاد که از دوستان خاص ان حضرت بود او را همراهی می‏کرد، در اثناء راه از کنار خانه مردی گذشتند که صدای تلاوت قرآنش بلند بود و آیه امن هو قانت اناء اللیل...(820) را با صدای دلنشین و حزین می‏خواند، کمیل در دل خود از حال این مرد بسیار لذت برد و از روحانیت او خوشحال شد، بدون آنکه چیزی بر زبان براند. امام (علیه‏السلام) رو به سوی او کرد و فرمود: سر و صدای این مرد مایه حجاب تو نشود زیرا او اهل دوزخ است و به زودی خبر آن را به تو خواهم داد! کمیل از این مسأله در تعجب فرو رفت. نخست اینکه امام (علیه‏السلام) بزودی از فکر و نیت او آگاه گشت و دیگر اینکه شهادت به دوزخی بودن این مرد ظاهر الصلاح داد. ...مدتی گذشت تا سرانجام کار خوارج به آنجا رسید که در مقابل امیرمؤمنان (علیه‏السلام) ایستادند و حضرت با آنها پیکار کرد، در حالی که قرآن را آن گونه که نازل شده بود حفظ کرده داشتند، امیرمؤمنان (علیه‏السلام) رو به کمیل کرد و در حالی که شمشیر در دست حضرت بود و سرهای آن کافران طغیانگر بر زمین افتاده بود با نوک شمشیر به یکی از آن سرها اشاره کرد و فرمود: ای کمیل! این همان شخصی است که در آن شب تلاوت قرآن نمود در حالی که او تعجب تو را برانگیخته بود. کمیل دست حضرت را بوسید و استغفار کرد.(821)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0