زندگاني امام علي ، عروج مرد ملکوتی

حبیی بن عمرو می‏گوید: من بعد از ضربت خوردن علی (علیه‏السلام) خدمت امام رسیدم، حضرت در بستر افتاده بود زخم سر مبارکش را باز کردند، به حضرت گفتم: یا علی! این زخم شما چیزی نیست و باکی بر شما نیست (خداوند شفا دهد شما را) حضرت فرمود: ای حبیب! من هم اکنون از شما مفارقت می‏کنم، من گریستم و ام کلثوم هم که نزد امام بود گریست حضرت به او فرمود: دخترم چرا گریه می‏کنی؟
ام کلثوم گفت: جدایی از شما باعث گریه من شده است، امام فرمود: دخترم گریه مکن به خدا اگر آنچه را که پدرت می‏دید گریه نمی‏کردی.
حبیب می‏گوید: به امام عرض کردم: یا علی! چه می‏بینید؟
حضرت فرمودند: ای حبیبت، همه فرشتگان آسمان و پیغمبران صف کشیده‏اند برای ملاقات من و این هم برادرم محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که نزد من نشسته است و می‏فرماید: بیا که آنچه در پیش داری بهتر است از آنچه که برایت هست.
حبیب می‏گوید: هنوز از نزد اما بیرون نرفته بودم که حضرت به شهادت رسید.(880)







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در سه شنبه 22 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0