حكايت عارفانه ، آب در بیابان

شهید محراب آیت الله صدوقی می‏فرمودند: در یک سفر که با حضرت امام داشتیم روسها در بین راه جلو ما را گرفتند و از ماشین پیاده کردند، امام که مراقب نماز شب بودند و این عمل صد در صد از ایشان ترک نشده، بعد از پیاده شدن خواستند که نماز شب بخوانند، آنجا که وسط بیابان بود و آبی وجود نداشت. یک وقت نگاه کردیم که آبی جاری شده، ایشان آستین بالا زد و وضو گرفت. بعد نفهمیدیم که تا ایشان نمازش تمام شد آب بود یا نه.
گفت جبریلا بیا اندر پیم - گفت رو رو من حریف تو نیم‏







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0