حكايت عارفانه ، اثر اعا در تغییر سرنوشت

از سوی خداوند به یکی از پیامبر این بنام حزقیل(190) الهام شد که به فلان حالم بگو پس از مدت اندکی، میمیری.
حزقیل پیام خداوند را به او ابلاغ کرد.
حاکم، سخت وحشت زده شد، روی تختش به دعا و راز و نیاز پرداخت، و بقدری هنگام دعا متوجه خدا بود که ضعف بر او عارض شد و از روی تخت به زمین افتاد، و در دعایش می‏گفت:
یا رب اخرنی حتی یشب طفلی و اقضی امری :
ای پروردگار من، به من آنقدر مهلت بده که کودکم بزرگ شود، و زندگی خودمان را سامان بدهم.
خداوند دعای او را به استجابت رساند، و به حزقیل وحی کرد: برو به حاکم بگو مرگ تو را تا پانزده سال تأخیر انداختم.
حزقیل عرض کرد: ای خدای من می‏دانی که من هرگز دروغ نگفته‏ام.
به او وحی شد: تو بنده مأمور هستی، برو و این پیام را ابلاغ کن(191).







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0