حكايت عارفانه ، ارزش خشنودی به خواست خدا
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در میان بنی اسرائیل (قبل از اسلام) عابدی یک عمر طولانی به عبادت خدا اشتغال داشت، در عالم خواب به او گفته شد فلان زن از دوستان تو در بهشت است.
وقتی بیدار شد، سراغ آن زن را گرفت تا او را پیدا کرد، سه روز او را مهمان خود نمود، تا ببیند او چه عملی انجام میدهد که اهل بهشت شده است، ولی در این سه روز دید، او یک زن عادی است، شبها که عابد شبزندهداری میکند، او میخوابد، روزها که عابد روزه میگیرد، او روزه نمیگیرد...
تا اینکه: به او گفت: «آیا غیر از آنچه از تو دیدم عمل دیگری نداری؟» او گفت «نه به خدا سوگند، اعمالم همین است که دیدی»، عابد اصرار کرد که فکر کن و بیاد بیاور که چه عمل نیکی داری...سرانجام زن گفت: من یک خصلت دارم (که همواره راضی به رضای خدا میباشم) اگر در سختی باشم، آرزوی آسانی نمیکنم، اگر بیمار باشم، آرزوی سلامتی نمیکنم و اگر در گرفتاری باشم آرزوی آسایش نمیکنم (بلکه پسندم آنچه را جانان پسندد).
عابد جریان را دریافت، دستش را بر سرش زد و گفت: «سوگند به خدا این خصلت (رضا به رضای الهی) خصلت بزرگی است که عابدها از داشتن آن عاجزند.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
