حكايت عارفانه ، بدبخت و خوشبخت
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
عصر رسول اکرم اسلام (ص) بود، در مدینه، شخصی درخت خرمائی در خانهاش داشت، که قسمتی از شاخههای آن درخت به خانه همسایه سرازیر بود.
با توجه به اینکه همسایه او شخصی عیالمند و فقیر بود.
او وقتی میآمد تا از خرمای درخت خود بچیند، به بالای درخت میرفت و خوشههای خرما را میچید، و در ظرفی میگذاشت.
هنگام چیدن خرما، گاهی چند دانه خرما به خانه همسایه میافتاد، کودکان همسایه آن خرماها را برداشته و میخوردند.
صاحب درخت آنها را از برداشتن آن خرماها برحذر میداشت، و از درخت پائین میآمد و خرماها را از کودکان فقیر همسایه میگرفت و حتی اگر در دهانشان بود، آن را با انگشتانش بیرون میآورد.
همسایه فقیر از این وضع ناراحت شد، به محضر رسول خدا(ص) رفت و به عنوان شکایت، جریان را به آن حضرت عرض کرد.
رسول اکرم(ص) فرمود: «صاحب درخت خرما را میبینم، بلکه این مشکل شما حل شود، تو برو».
پیامبر(ص) صاحب درخت را دید و جریان را به او گفت و سپس فرمود: «آن نخله را که شاخههایش به خانه همسایه فقیرت سرازیر است، به من بده که ضامن میشوم عوض آن را در بهشت به تو بدهند».
صاحب درخت گفت: من نخلهای بسیار دارم، ولی هیچیک از آنها مانند این نخله، پر بار نیست و حاضر به این معامله نیستم، این را گفت و از محضر رسول خدا(ص) مرخص شد.
در این میان شخصی (که نقل میکنند ابوالدحداح نام داشت) گفتگوی پیامبر(ص) و صاحب درخت خرما را از نزدیک شنید، و پس از رفتن صاحب درخت، به محضر پیامبر(ص) نزدیک شد و عرض کرد: «اگر من آن نخله را از صاحب درخت خریداری کنم و به شما واگذار نمایم آیا نخلهای را در بهشت برای من ضامن میشوی؟!».
رسول اکرم(ص) فرمود آری.
ابوالدحداح فرصت شناس مرد صاحب درخت رفت و او را ملاقات نموده و درباره خرید آن نخله با او صحبت کرد، و پس از چک و چانه، آن نخله را به چهل نخله دیگر خرید، و طبق درخواست صاحب درخت، نزد جمعی شهادت داد که من فلان درخت را از صاحبش خریدم که در مقابل چهل درخت خرما به او بدهم.
سپس مرد نیکوکار نزد رسول اکرم(ص) آمد و جریان را به عرض رساند و گفت:«اکنون درخت مال من است و آن را به شما واگذار کردم».
رسول اکرم (ص) نزد همسایه فقیر رفت و آن نخله را به او بخشید و فرمود: «از این درخت تو و خانواده و فرزندانت بهرهمند شوید».
در این هنگام خداوند سوره واللیل(نود و دومین سوره قرآن) را نازل کرد، که آیه5 و 6 و 7 این سوره ناظر به ستایش آن مرد نیکوکار(ابوالدّحداح) است، و منظور از آیه 8 و 9 و 10 و 11 این سوره، سرزنش صاحب درخت بخیل میباشد. به این ترتیب، یکی مثل صاحب درخت، تیرهدل، و بخیل و دنیاپرست، بیسعادت و محروم از مواهب الهی و بدبخت شد.
و دیگری مثل ابوالدحداح، خوشبخت در دنیا و آخرت گردید، و در این آزمایشگاه دنیا برنده شد.
و ضمناً از کلاس رسولخدا (ص) این درس را آموختیم که باید واسطه خیر شد، و در حوادث مربوط به مستضعفین بیتفاوت نبود.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
