حكايت عارفانه ، برخورد امام با دزد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
یحیی بن علاء می‏گوید: از امام باقر (ع) شنیدم می‏فرمود:
امام سجاد (ع) برای انجام فریضه حج، از مدینه به سوی مکّه رهسپار شد، در راه به بیابانی بین مکّه و مدینه رسید، و در آنجا به مردی از دزدهای راه برخورد نمود، دزد به امام سجاد (ع) گفت:
از مرکب بپائین بیا.
امام فرمود: «تو از من چه می‏خواهی؟».
دزد: «می‏خواهم تو را بکشم و آنچه داری همه را غارت کنم».
امام: من خود آنچه دارم بین خود و تو تقسیم می‏کنم و آنچه به تو می‏دهم، برای تو حلال باشد.
دزد: نه، من به این کار راضی نیستم.
امام: «آنچه می‏خواهی بردار ولی به اندازه کفاف و لازم برای من بگذار».
دزد ناپاک، این پیشنهاد را نیز رد کرد.
امام به او فرمود: «پروردگار تو کجاست؟» او در جواب گفت:
«پروردگار من در خواب است»، در این هنگام دو شیر از بیابان آمدند، یکی سر دزد را و دیگری دو پای او را دریدند و به این ترتیب آن دزد به هلاکت رسید،
امام سجاد (ع) به او فرمود: زعمت ان ربک عنک نائم: «تو پنداشتی که پروردگارت نسبت به تو در خواب است؟!».







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0