حكايت عارفانه ، تاکتیک خواهر و مادر موسی
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
فرعون، طاغوت بزرگی بود که در مصر حکومت میکرد، منجمان به او خبر دادند که امسال کودکی متولد میشود که سرنگونی سلطنت تو به دست او صورت میگیرد، فرعون دستور داد در آن سال هر زنی پسر زائید، آن را به قتل رسانند، این دستور اجرا شد.
مادر موسی (ع) با تاکتیکها و مخفی کاری های خاصی، نگذشت کسی مطلع شود و سرانجام موسی از او متولد شد.
ولی نگهداری موسی نیز بسیار دشوار بود، و اگر جاسوسهای فرعون اطلاع مییافتند، هم او را میکشتند، هم مادرش را مجازات مینمودند.
اوضاع، بسیار وحشتناک بود، هر لحظه احتمال خطر وجود داشت، در این بحران سخت، امداد غیبی الهی فرا رسید، خداوند به مادر موسی، الهام کرد، که نوزادت را به دریای نیل بینداز و نترس و غمگین مباش که ما او را به تو باز میگردانیم (چنانکه در آیه 7 سوره قصص این معنی آمده است) مادر به نجاری مراجعه کرد و سفارش داد، صندوق مخصوصی ساختند و آن را مخفیانه به خانه آورد و نوزادش را در میان آن گذاشت و کنار دریای نیل آورد و آن صندوق را به دریا انداخت.
امواج ملایم دریا، آن صندوق را به حرکت درآورد.
فرعون و همسرش آسیه در کنار دریا بودند و ناگهان صندوقچهای را روی آب دیدند، و آن را گرفتند، و وقتی سر صندوق را باز کردند، نوزادی در آن یافتند، همسر فرعون که ایمان به خدا داشت و آن را مخفی میداشت، آن نوزاد را در کاخ فرعون حفظ و نگهداری کرد.
مادر موسی همچنان در یاد فرزندش بود که چه سرنوشتی دامنگیر او میشود، به دخترش (که خواهر موسی باشد) گفت: وضع نوزاد را پیگیری کن، خواهر نیز با کمال مخفی کاری از دور ناظر کودک بود، بیآنکه فرعونیان، اطلاع از خواهر، داشته باشند خواهر اطلاع یافت که برادرش موسی ، پستان هیچ زنی را نمیگیرد، کنار سایر بانوان، نزد فرعونیان آمد و گفت:
هل ادلکم علی اهل بیت یکفلونه لکم وهم له ناصحون.
: «آیا شما را به خانوادهای راهنمائی کنیم، که میتوانند این نوزاد را سرپرستی کنند و خیرخواه او هستند؟!».
آنها پیشنهاد آن دختر ناشناس (خواهر موسی) را پذیرفتند، و به این ترتیب، مادر موسی به کاخ راه یافت، موسی پستان او را گرفت و از آن پس مادر، به عنوان دایه موسی به کاخ فرعون، رفت و آمد میکرد.
آنچه در اینجا جالب است، تاکتیکها و کسب اطلاعات و مخفی کاریهای ظریفی است که برای حفظ موسی (ع) از ناحیه مادر و خواهرش بروز کرد (البته حضرت آسیه همسر فرعون - که او نیز ایمان خود را مخفی میداشت - نقش بسزائی در این جهت داشت).
مثلاً خواهر نگفت من، خواهر موسی هستم، و نگفت من زنی را میشناسم که موسی، پستان او را میگیرد، بلکه گفت: «من شما را به خانوادهای راهنمائی کنم که در این مورد شایستهاند که از نوزاد سرپرستی کنند...»
و با اتخاذ تدابیر و سیاست عالی، با کمال مخفی کاری ، موسی (ع) را به مادرش رساندند، و ما باید در موارد لازم، از اینگونه تاکتیکها بر ضد دشمن بهرمند گردیم.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
