حكايت عارفانه ، ترک دنیا

شیخ تعریف می‏کرد که: در ایام جوانی دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانه خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: رجبعلی! خدا می‏تواند تو را خیلی امتحان کند! بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن. سپس به خداوند عرضه داشتم: خدایا! من این گناه را برای تو ترک می‏کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن.
عشقهایی کز پی رنگی بود - عشق نبود عاقبت ننگی بود







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0