حكايت عارفانه ، در انتظار بلال حبشی

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
پیامبر (ص) با مسلمانان در مسجد بودند، هنگام نماز بود، ولی آن روز بلال حبشی در مسجد دیده نمی‏شد، تا اذان بگوید، همه در انتظار آمدن او بودند، سرانجام بلال با مقداری تأخیر به مسجد آمد.
پیامبر (ص) به او فرمود: «چرا دیر آمدی؟!».
بلال گفت: به سوی مسجد می‏آمدم، از کنار در خانه حضرت زهرا (ع) عبور کردم، دیدم فاطمه زهرا (ع) پسرش حسن (ع) را (که کودک بود) به زمین گذاشته، و کودک گریه می‏کرد، و خود حضرت زهرا (ع) مشغول دستاس (آسیا کردن گندم یا جو) بود.
به آنحضرت عرض کردم: یکی از این دو کار را به عهده من بگذار، هر کدام را که دوست داری، یا نگهداری کودک را یا دستاس را؟
فرمود: «من نسبت به پسرم، مهربانتر هستم».
او به نگهداری کودک پرداخت و من به دستاس و آسیا کردن مشغول شدم، و همین باعث دیر آمدن من به مسجد شد.
رسول اکرم (ص) برای بلال دعل کرد و فرمود: رحمتها رحمک اللّه: «نسبت به فاطمه (ع) مهربانی کردی ، خداوند به تو مهربانی کند».







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0