حكايت عارفانه ، دستگیری قاتل علی
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
عبد الرحمن بن ملجم، از باقیماندههای خوارج نهروان بود، او از کوفه فرار کرده بود، طبق توطئهای که با همدستان خود، در مکّه، طرح آن را به عهده گرفته بود، مخفیانه به کوفه آمد، و سرانجام صبح شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرت، ضربت خود را بر فرق مقدس علی (ع) وارد ساخت (که علی (ع) بستری شد و شب 21 همانسال به شهادت رسید).
ابن ملجم پس از ضربت زدن، پا به فرار گذاشت، یکی از مسلمانان که از قبیله همدان بود و ابوذر نام داشت، او را دنبال کرد، به او رسید و لباسی را که در دست داشت، بر سر او افکند، و سپس او را به زمین انداخت، و شمشیرش را از دستش گرفت، و او را نزد امیر مؤمنان علی (ع) آورد.
وقتی که چشم علی (ع) به ابن ملجم افتاد، فرمود: النفس بالنفس (این جمله در آیه 45 سوره مائده آمده و منظور قصاص قتل است که قاتل باید به قتل برسد).
سپس فرمود: اگر من از دنیا رفتم، همانگونه که او مرا کشت، او را بقتل برسانید، و اگر از این ضربت، سالم ماندم، رأی خود را خواهم داد.
ابن ملجم (این خبیث ناپاک) گفت: «سوگند به خدا، من این شمشیر را به هزار (دینار) خریدهام و با هزار (درهم) زهر، آن را مسموم نمودهام، در این صورت اگر این شمشیر به من خیانت کند (یعنی باعث قتل نشود) نفرین بر آن باد».
مردم او را از کنار بستر علی (ع) دور کردند، از شدت ناراحتی نسبت به او، با دندانهای خود، گوشت بدن او را بریده بریده میکردند و میگفتند:
«ای دشمن خدا، این چه کاری بود که کردی؟ تو امت محمد (صلی اللّه علیه و آله) را به عزا نشاندی، تو بهترین انسانها را کشتی».
او خاموش بود، سخنی نمیگفت، او را به زندان افکندند.
سپس مردم به حضور امیر مؤمنان (ع) آمده و با احساسات پرشور عرض کردند: «ما گوش به فرمان شما هستیم، هر گونه فرمان دهی ، همان را در مورد این دشمن خدا (ابن ملجم) اجرا میکنیم، چرا که او باعث هلاکت امت و تباهی دین شده است».
علی (ع) فرمود: «اگر زنده ماندم، رأی خود را خواهم گفت، و اگر از دنیا رفتم، با او همانگونه رفتار کنید، که با قاتل پیامبر، رفتار میشود، نخست او را بکشید، سپس بدنش را با آتش بسوزانید.
پس از شهادت علی (ع) به امر امام حسن (ع) او را کشتند و سپس «ام هیثم» (که از زنان قهرمان طایفه نخع بود) پیکر ناپاک او را به آتش کشید.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
