حكايت عارفانه ، سید مرتضی، از دیدگاه ابوالعلاء

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
سید مرتضی برادر سید رضی (رضوان اللّه تعالی علیهما) از مراجع تقلید و از بزرگان و علمای وارسته و معروف شیعه در قرن پنجم بود، بسال 436 هجری قمری در بغداد درگذشت، و مطابق نقل صیح، نخست پیکرش را در بغداد به امانت گذاردند و سپس با پیکر مقدس برادرش سید رضی (مؤلف نهج البلاغه) به کربلا حمل شد و در آنجا دفن گردید.
در زمان او شخصی بود بسیار هوشمند و ادیب، و در علوم عربی نظیر نداشت، نام او «ابوالعلاء معری » بود، او با اینکه نابینا بود، از هوش و ذکاوت و حافظه و استعداد، نابغه نوابغ به شمار می‏آمد.
ابوالعلاء، از فضائل علمی و معنوی سید مرتضی، اموری شنیده بود، از اینرو به دیدار او اشتیاق داشت، بالاخره موفق شد، روزی در مجلس سید مرتضی شرکت نمود، کم‏کم در میان مردم به جلو می‏رفت تا به نزدیک سید مرتضی برسد، (با توجه به اینکه سید مرتضی او را نمی‏شناخت)، چون نابینا بود، دستش به مردی که در آنجا بود خورد، آن مرد ناراحت شد و گفت: «این سگ کیست؟».
ابوالعلاء گفت: «سگ آن کسی است که هفتاد نام برای سگ نداند».
وقتی سید مرتضی این سخن را از او شنید، او را به نزدیک طلبید، با او به گفتگو پرداخت و او را آزمود، و دریافت که ابوالعلاء از عجائب و نوادر روزگار است.
از آن پس ابوالعلاء، در مجلس شریف مرتضی شرکت می‏کرد و از شاعران آن مجلس بود، و بین او و سید مرتضی، مذاکرات علمی و احتجاج در سطح بالا صورت می‏گرفت.
وقتی که ابوالعلاء از عراق خارج شد، شخصی از او پرسید: «سید مرتضی در چه سطحی از علم است؟!».
او با اشعاری پاسخ او را داد که یکی از آن شعرها این‏است.
لوجئته لرأیت الناس فی رجل - والدهر فی ساعة، والارض فی دار
ترجمه :
«اگر به حضور سید مرتضی بیائی، تمام مردم را در یک فرد و تمام روزگار و ساعات را در یک لحظه، و تمام زمین را در یک خانه، منحصر می‏بینی».







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0