حكايت عارفانه ، صله رحم تا این حدّ
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
صفوان جمال گوید: میان امام صادق (ع) و عبداللّه بن حسن، سخنی در گرفت تا به جنجال کشید به طوری که مردم اجتماع کردند، امام با عبداللّه با این وضع از هم جدا شدند.
صبح بعد دنبال کاری بیرون رفتم، ناگاه امام صادق (ع) را در خانه عبداللّه بن حسن دیدم که میفرماید: «ای کنیز! به عبداللّه بگو بیاید، او بیرون آمد و گفت: «یا اباعبد اللّه چرا بامداد زود به اینجا آمدهای؟».
امام صادق (ع) فرمود: «من دیشب آیهای از قرآن تلاوت کردم که مرا پریشان کرد».
عبداللّه گفت: کدام آیه؟
امام صادق (ع) فرمود: اینآیه (21 سوره رعد) را که میفرماید:
والذین یصلون ما امراللّه به ان وصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب.
ترجمه :
«صاحبان اندیشه، کسانی هستند که پیوندهائی را که خداوند به آن امر کرده است، برقرار میدارند و از پروردگارشان میترسند و از بدی حساب روز قیامت، بیم دارند».
عبداللّه گفت: «راست گفتی، گویا من این آیه را هرگز در کتاب خدا نخوانده بودم، سپس عبداللّه با امام صادق (ع) دست به گردن هم انداختند و گریه کردند».
به این ترتیب میبینیم این حدیث حاکی است که صله رحم و نبریدن از خویشاوند - اگر چه خویشان در حد گمراهی و فسق باشند - لازم است.
تا آنجا که طبق حدیث دیگر، شخصی به امام صادق (ع) عرض کرد: پسر عموئی دارم که هر چه به او میپیوندم او را با من قطع رابطه میکند، تا اینکه تصمیم گرفتم، من هم از او ببرم، امام (ع) فرمود: «اگر تو رعایت پیوند را بکنی خداوند بین شما پیوند ایجاد خواهد کرد، وگرنه خداوند از هر دو شما ببرد».
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
