حكايت عارفانه ، طلا به جای آب

شبی مقدس اردبیلی (علیه الرحمه) برای نماز شب بیدار شد و دید به غسل نیاز دارد لذا بر سر چاه رفت تا برای غسل، آب بکشد وقتی سطل را بالا کشید دید درون سطل پر از طلا و جواهر است آنها را در چاه ریخت و گفت: خدایا، مقدس از تو آب می‏خواهد تا به نماز شب برسد، نه طلا.
من به تو رو کرده‏ام، بر آستانت سر نهادم - دوست دارم بندگی را با همه شرمندگیها







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0