حكايت عارفانه ، قضای الهی و مرگ جالینوس
جالینوس که در حدود سالهای 131 تا 201 میلادی میزیست، از بزرگترین پزشکهای یونان باستان بود (184)
او یکی از هشت طبیب جهان آن روز بود که مرجع و بنیانگذار قواعد علوم پزشکی بودند، او بقدری در علم طب، مهارت داشت که نقل میکنند چهارصد کتاب در این موضوع، تصنیف کرد
او در آخر عمر اسهال گرفت، هرچه درمان کرد و برای کنترل اسهال کوشید نه تنها خوب نشد بلکه اسهالش بیشتر شد مردم از روی سرزنش به او میگفتند: تو با آنهمه علم و دانش پزشکی، از معالجه خود عاجز ماندهای ؟ !
او برای اینکه جلو حرف مردم را بگیرد، روزی آنها را به حضور طلبید و در حضور آنها دستور داد خمرهای حاضر کردند و آن را پر از آب نمود، و داروی اندکی که خود ساخته بود درمیان آن خمره ریخت و پس از چند لحظه به حاضران گفت: آن خمره را بشکنید آنها خمره را شکستند با کمال تعجب دیدند، آب آن آنچنان بسته شده بود که نریخت، سپس به آنها گفت: من از این دارو که با آب روان به هم بسته است، هرچه برای بند آمدن اسهال خوردم، نتیجه نگرفتم، بدانید که علم و نتیجه نگرفتم، که علم و تجربه در برابر قضای خدا تعالی، سودی نبخشید (185) سرانجام با همان بیماری از این دنیای فانی رخت بربست
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
