حكايت عارفانه ، کیفر ستمگر خونخوار

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
حجاج بن یوسف ثقفی از ستمگران بینظیر تاریخ است، او از طرف عبدالملک (پنجمین طاغوت اموی)، حاکم جبار عراق گردید و از کشتن دوستان علی (ص) مانند کمیل و قنبر و سعیدبن جبیر و... لذت می‏برد.
او بقدری ستمگری را از حد گذراند که شعبی (و به قولی عمربن عبدالعزیز) گفت: «اگر هرامتی، ظالمترین و ناپاکترین فرد خود را به میدان مسابقه بیاورد، و ما حجاج را به میدان بفرستیم، ما برنده خواهیم شد».
این نامرد خبیث، به بیماری پرخوری مبتلا شد هر چه می‏خورد، سیر نمی‏گشت، به دستور او طبیب آوردند، طبیب مقداری گوشت به نخی بست و به دهان او گذاشت و به او گفت: آن گوشت را ببلعد و او بلعید، طبیب پس از چند لحظه، با نخ گوشت را کشید، دید کرمهای بسیار به آن گوشت چسبیده‏اند...
پس از مدتی، سرمای شدید بر او مسلط گردید به طوری که اطراف او را پر از آتش می‏کردند تا آنجا که پوستش می‏سوخت، اما احساس نمی‏کرد و از سما می‏نالید.
دستور داد حسن بصری (زاهدنمای درباری) را نزدش آوردند، از شدت ناراحتی به حسن شکایت کرد.
حسن بصری گفت: «من تو را از ظلم به صالحان نهی کردم، و گوش نکردی».
حجاج گفت: «از تو نمی‏خواهم که از خدا بخواهی بیماری مرا برطرف سازد، بلکه می‏خواهم دعا کنی زودتر عمرم را تمام کند، و عذاب مرا طولانی نسازد».
حسن بصری با شنیدن این سخن ناراحت شد و گریه کرد.
حجاج پانزده روز در این حال بود تا به جهنم واصل گردید.







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0