حكايت عارفانه ، مهماندار مهربان
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
خانه ابوایوب انصاری که پیامبر (ص) در مدینه وارد منزل او شد (چنانکه در داستان قبل ذکر شد) یک خانه ساده خشت و گلی بود، ولی دو طبقه داشت، ابوایوب به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) عرض کرد: «پدر و مادرم به فدایت من دوست دارم که شما در اطاق طبقه بالا باشید، و من نمی پسندم که در بالا سکونت کنم، اینک اختیار انتخاب با شما است».
پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) فرمود: «برای رفت و آمد افراد، طبقه پائین، مناسبتر است».
به این ترتیب، رسول اکرم (ص) در طبقه پائین سکونت نمودند، ابوایوب میگوید «من و مادرم، در طبقه بالا بودیم، وقتی به وسیله دلو و طناب، از چاه آب میکشیدیم، مراقب بودیم مبادا قطرهای آب به رسول اکرم (صلی اللّه علیه و آله) پاشیده شود، و کاملاً مخفی بودم و آهسته حرف میزدیم، و رعایت احترام آنحضرت را میکردیم، و وقتی که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) در بستر خواب میآرمید، حرکت نمیکردیم (تا صدای پای ما باعث رفع آسایش آنحضرت نشود) و وقتی که غذائی میپختیم، در اطاق را میبستیم، که دود آتش به سوی رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) نرود.
روزی ظرف آب افتاد و آب آن ریخت، و ما جز یک پارچه نداشتیم، مادرم آن را روی آب افکند و کمکم آب را جمع کرد که مبادا قطرهای از آن، به طبقه پائین، به پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) برسد.
و مسلمانان از مهاجر و انصار، به حضور آنحضرت میرسیدند، و «اسعدبن زرارة» هر روز، صبح و شام، یک ظرف آبگوشت میفرستاد، و هر کسی بر آنحضرت وارد میشد، با هم از آن غذا میخوردند.
روزی «اسیدبن حضیر» دیگی پر از غذا، درست کرد، ولی کسی نبود آن را به خانه بیاورد، خودش آن را برداشت و به خانه رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) آورد، او مرد شریف و بزرگواری بود، و در مورد رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) ایثارگری کرد، رسول خدا (صلی اللّه علیه و آله) پس از نماز، او را دید، فرمود: خودت غذا را حمل میکنی؟ عرض کرد: «آری، کسی را نیافتم، خودم آوردم».
پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) به او فرمود: بارک اللّه علیکم من اهل بیت: «خداوند به شما و خانواده شما، برکت بدهد».
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
