حكايت عارفانه ، کشف راز قتل، پس از چهار سال
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
در تاریخ 2/8/1361 شمسی بانوئی به نام معصومه به کلانتری مرکز در تهران مراجعه کرد و اظهار داشت، شوهرش بنام حسن خسروی مدتی است، ناپدید شده است، پروندهای در این رابطه تشکیل شد.
حدود چهار سال از تشکیل این پرونده گذشت و خبری از آقای خسروی بدست نیامد، سرانجام در تاریخ 26/3/65، پرونده روی کار آمد و تحقیق مجدد و گسترده شروع شد، مأمورین شعبه 2 آگاهی، معصومه را احظار کردند و با او در این باره سخن گفتند، از آنجا که گفتهاند دروغگو حافظه ندارد، این بانو در ضمن بازجوئی به تناقض گوئی پرداخت، و همین موضوع سرنخ کشف راز را به دست مأمورین داد، معصومه موقتاً بازداشت شد، مأمورین در این زمینه از بستگان و همسایگان تحقیق مستقیم و غیر مستقیم به عمل آوردند.
و سپس معصومه را بار دیگر بازجوئی کردند، سرانجام معصومه همه چیز را فاش ساخت و معلوم شد مردی از همسایهاش عاشق او شده، و با هم تصمیم گرفتهاند، شوهر او را بکشند، مرد همسایه با راهنمائی معصومه با کاردی که آماده کرده بود در زیر تخت آشپزخانه پنهان میگردد و منتظر حسن خسروی میشود، به محض اینکه حسن وارد آشپزخانه میشود، مورد حمله ناگهانی مرد همسایه شده و به قتل میرسد و سپس به کمک معصومه، جسد او را به بیرون تهران برده و در زیر پلی در راه اتوبان به آتش کشیده میشود، به خیال اینکه دیگر اثری از او باقی نمیماند و در نتیجه کسی به جنایت هولناک آنها پی نخواهد برد.
اما غافل از آنکه خون ریزی، روزی دامن خونریز را میگیرد، چنانکه دامن این دو نفر مرد و زن خائن و بی رحم را گرفت و به دوزخ فرستاد، بنابراین: «از مکافات عمل غافل مشو...».
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
