حكايت عارفانه ، یک خاطره زیبا
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
هادی از رزمندگان شیفته حق بود، در جنگ تحمیلی ایران و عراق، همیشه در فکر پیروزی حق بر کفر صدامیان به سر میبرد، همواره در جبهههای حق با تلاشهای خستگیناپذیر، تا آخرین توان خود جانبازی میکرد.
تا سرانجام به آرزوی خود رسید و شربت شهادت را نوشید.
برادر او رضا به راه او رفت و پس از مدتی به شهادت رسید، و در فرازی از وصیتنامه خود انگیزه پیکارش را تا سرحد شهادت، سه عامل دانسته است: 1- عشق به الله 2- عشق به اسلام 3- عشق به شهادت فی سبیل الله.
خواهر این دو شهید گوید: یکی از خاطرههای زیبای برادر شهیدم هادی، این بود که: «در دوران سربازی با چند نفر از برادران رزمنده مسیحی، تماس گرم داشت، با برخوردهای شیرین و صحبت با یکی از آنها و بجث و بررسی پیرامون حقانیت اسلام، سرانجام آن برادر مسیحی با راهنمائیهای شهید هادی، به اسلام گرویده و قبول اسلام میکند.
هادی مقدار پولی که از پدرم گرفته بود، شیرینی خریده و رزمندگان و دوستان را خبر میکند که در فلان محل، در فلان ساعت جشن مسلمان شدن برادر مسیحی، منعقد است و آنها را دعوت به شرکت در جلسه میکند.
ساعت موعود فرا میرسد، دوستان شرکت میکنند و جشن خوبی میگیرند و به همدیگر تبریک میگویند، این یک خاطره زیبا در جهان معنویت است، که برادر مخلص و پاکدل، قبل از شهادتش بیادگار گذاشت.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در پنج شنبه 24 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
