حكايت عارفانه ، استمداد از خدا در ترک گناه

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
خداوند به حضرت داود (ع) وحی کرد، نزد دانیال پیغمبر برو و به او بگو «تو یکبار مرا گناه کردی (یعنی ترک اولی کردی) تو را آمرزیدم، و اگر برای دوّم گناه کردی، باز آمرزیدم، و اگر برای سوّم آمرزیدم، و اگر برای بار چهارم گناه کنی، دیگر تو را نمی‏آمرزم».
حضرت داود (ع) عرض کرد: «پروردگارا، پیامبر تو مأموریت داری خود را ابلاغ نمودی».
هنگامی که نیمه‏های شب شد، دانیال به مناجات و راز و نیاز با خدا پرداخت و عرض کرد: «پروردگارا، پیامبر تو داود (ع) سخن تو را به من ابلاغ نمود که اگر بار چهارم گناه کنم، مرا نمی‏آمرزی.
«فو عزتک لئن لم تعصمنی لاعصینک ثمّ لا عصینک ثمّ لا عصینک.»
:«به عزتت سوگند اگر تو مرا نگاه نداری (وکمک نکنی) همانا ترا نافرمانی کنم و سپس نیز نافرمانی کنم و باز هم نافرمانی کنم».
آری ترک گناه، دشواری است، باید از درگاه حق برای توفیق بر آن، کمک جست، چنانکه در آیه 32 سوره یوسف می‏خوانیم: یوسف به خدا عرض کرد: و الا تصرف عنی کیدهنّ اصب الیهن واکن من الجاهلین.
:«خدایا!اگر مکر و حیله این زنان آلوده را از من باز نگردانی، قلب من به آنها متمایل می‏گردد و از جاهلان خواهیم بود».
و در آیه 24 سوره یوسف می‏خوانیم:
«و لقد همّت به و هم بها لو لا ان رای برهان ربّه.
:« آن زن (زلیخا) قصد یوسف را کرد، و یوسف نیز - اگر برهان پروردگار را نمی‏دید - قصد وی را می‏نمود».
آری یوسف در کشمکش غریزه جنسی و عقل تا لب پرتگاه کشیده شد و تمام عوامل گناه، او را به سوی گناه می‏کشاندند، ولی برهان خدا، یعنی علم و ایمان او، آگاهی او، مقام عصمت و نبوت او، و استمداد او از درگاه الهی، او را از پرتگاه نجات داد.
و طبق روایتی: در آنجا بتی بود که معبود (زلیخا) همسر عزیز مصر بود، ناگهان چشم زلیخا به آن بت افتاد و احساس کرد، و لباسی بر روی بت افکند، یوسف با مشاهده این وضع، دگرگون شد و گفت: تو از بت فاقد عقل و شعور، شرم می‏کنی، چگونه من از پروردگارم که همه چیز را می‏نگرد حیا نکنم؟».







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0