حكايت عارفانه ، اعتراض کنندگان را بشناسید

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ‏
امام علی (ع) با جمعی در مسجد کوفه (پس از جنگ جمل و صفین) نشسته بودند، عمرو بن حریث یکی از حاضران بود.
در این وقت یک زن‏نمائی که خود را پوشیده بود و شناخته نمی‏شد به آن مجلس آمد و روبروی امام علی (ع) ایستاد و رو به علی (ع) کرد و گفت: «ای کسی که مردان را کشتی، و خونها ریختی، و کودکان را یتیم نمودی و زنان را بیوه کردی.»
امام علی (ع) فرمود: «این زن همان زن زبان دراز و بدزبان و بی‏شرمی است که هم شباهت به زنان دارد و هم شباهت به مردان، که هر گز خون (عادت زنانه) ندیده است.»
وقتی که او دید هوا پس است از آنجا گریخت در حالی که سر در گریبان خود فرو برده بود تا کسی او را نشناسد.
از منافقین بود، با این کار خود می‏خواست بداند که آیا علی (ع) این نسبتها را که به آن زن داد راست است یا نه؟) عمرو بن حریث فریاد زد: ای زن سوگند به خدا آنچه امروز به این مرد (علی علیه السلام) گفتی خوشم آمد، به خانه من بیا تا به تو جایزه‏ای بدهم و لباسی هدیه کنم. زن وارد خانه او شد، عمرو بن حریث به کنیزان خود دستور داد تا آن زن را تفتیش کنند.
او گریه کرد و التماس نمود که مرا برهنه نکنید، من حقیقت را می‏گویم، آنگاه گفت: «سوگند به خدا من همان اوصاف را دارم که علی (ع) گفت: من در عین اینکه زن هستم، نشانه‏های مردی در من هست، و هر گز خون عادت ماهیانه زنانگی ندیده‏ام.»
عمرو بن حریث او را از خانه بیرون کرد، و سپس به محضر علی (ع) آمد و جریان را به عرض امام علی (ع) رسانید:
امام علی (ع) فرمود: «خلیلم رسولخدا (ص)، دشمنان سرکش من از مرد و زن را تا روز قیامت به من خبر داد که چه کسانی هستند.»







نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394 

نظرات ، 0