حكايت عارفانه ، پاسخ امام حسن علیه السلام به سئوال اعرابی
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
عصر خلافت ابوبکر بود، یک نفر عرب بیابانی ولی مسلمان به حضور ابوبکر آمد و چنین پرسید:«من در احرام حجّ، تخم شترمرغی را یافتم و آن را پختم و خوردم، اکنون چه کفّارهای بر من واجب است؟»
ابوبکر گفت: مرا در تنگنای سختی قرار دادی، برو نزد عمربن خطّاب تا به مسأله تو پاسخ دهد، او نزد عمر رفت و مسأله خود را مطرح کرد، عمر نیز همچون ابوبکر در جواب مسأله درماند و او را به عبدالرّحمان (بن عوف) راهنمائی کرد، اعرابی نزد عبدالرحمن رفت و مسأله خود را مطرح کرد، او نیز از پاسخ آن درمانده شد، سرانجام همه به او گفتند:
علیک بالاصلع: «بر تو باد به اصلع» یعنی نزد آن کسی موی جلو سرش ریخته شده (یعنی علی علیه السلام) برو.
او به حضور علی (ع) آمد و گفت: مسألهای دارم، امام علی (ع) به او فرمود: هر سؤال داری از این دو جوان (اشاره به حسن و حسین) بپرس.
او سؤال خود را در حضور حسن (ع) مطرح کرد، امام حسن به او فرمود: آیا شترداری؟
عرب گفت: آری!
فرمود: به اندازه تعدادی که از تخم شتر مرغ، خوردهای، شتر مادهای از میان شتران خود بردار، و شتر نری را با او آمیزش به آنچه که آن شترهای ماده بچه زائیدند آنها را به کعبه هدیه کن (که در آنجا قربانی شود.)
امیرمؤمنان علی (ع) فرمود: بعضی از شترهای ماده سقط جنین میکنند، ونطفه در رحم بعضی به بیرون ریخته میشود.
حسن (ع) فرمود: تخم شترمرغ نیز گاهی فاسد میگردد.
جمعیت حاضر دریافتند، آن کسی که آن جوان (حسن علیه السلام) را به مسائل آگاه میکرد، همان کسی است که سلیمان
بن داود(ع) را آگاه میساخت (یعنی جبرئیل).
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
