حكايت عارفانه ، تبرئه جوان پاک
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
زمان خلافت امیرمؤمنان علی(ع) بود، زنی شیفته و عاشق جوانی شده بود، و با ترفندهای خود میخواست آن جوان را که شخصی پاک بود، آلوده به عمل منافی عفت کند، جوان از او دوری کرد، و از حریم عفت و پاکی تجاوز ننمود.
آن زن آلوده، نسبت به آن جوان، بسیار ناراحت شد، تصمیم گرفت با تهمتهای ناجوانمردانه، او را به کشتن دهد، سفیده تخم مرغ را به لباس خود مالید و سپس به آن جوان چسبید و او را به حضور امیر مؤمنان علی(ع) آورد و شکایت خود را چنین مطرح کرد:
«این جوان میخواست با من عمل منافی عفت انجام دهد، ولی من نمیگذاشتم، سرانجام آنقدر خودش را به من مالید که شهوت او به لباسم ریخت.» سپس آن سفیده تخم مرغ را که در لباسش بود به علی(ع) نشان داد.
مردم آن جوان را ملامت میکردند، و آن جوان پاک و بی گناه که سخت ناراحت شده بود، گریه میکرد.
امیرمؤمنان علی(ع) آماده قضاوت شد، به قنبر فرمود: برو ظرفی پر از آب جوش به اینجا بیاور، قنبر رفت و آب جوش آورد. بدستور امام علی(ع) آن آب جوش را به روی لباس آن زن ریختند، هماندم آن سفیدیهای مالیده به لباس او، جمع شد، آنحضرت به قنبر فرمود: آن سفیدیها را به دو نفر بده. قنبر آنها را به او نفر داد، آن دو نفر آن سفیدیها را چشیدند و هر دو عرض کردند که این سفیدیها از سفیده تخم مرغ است.
امام علی(ع) دستور داد، آن جوان بی گناه را آزاد ساختند، و آن زن را بجرم نسبت زنا به یک فرد بیگناه، شلاق زدند. یعنی حد قذف (تهمت زنا) را که هشتاد تازیانه از روی لباس است بر وی جاری ساختند.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
