حكايت عارفانه ، جریان مسموم نمودن پیامبر و عفو و گذشت او
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
سال هفتم هجرت بود، مسلمین به فرمان پیامبر (ص) برای فتح خیبر و دژهای یهود عنود، بسیج شدند، سرانجام با کشته شدن «مرحب» قهرمان معروف یهود بدست امام علی (ع)، قلههای یهود فتح گردید و به دست مسلمین افتاد.
خواهر مرحب تصمیم گرفت رسول خدا (ص) را با غذایی که به او اهداء میکند مسموم کند، او مقداری گوشت و پاچه گوسفند را پخت و بریان نمود و سپس با زهر مسموم کرد و به عنوان هدیه به حضرت رسول (ص) برد و اهداء نمود.
رسول خدا (ص) با همراهان از آن گوشت و پاچه گوسفند خوردند، ولی هنگام خوردن، رسول خدا (ص) متوجه شدند، به همراهان فرمودند: از خوردن غذا دست بردارید، سپس شخصی را به سوی آن زن یهودی فرستاد تا او را بیاورد او رفت و آن زن را به حضور رسول خدا (ص) آورد.
پیامبر (ص) به آن زن فرمود: آیا تو این گوشت گوسفند را با زهر مسموم نمودهای؟
زن گفت: چه کسی تو را به این راز خبر داد؟
پیامبر (ص) فرمود: خود این لقمه پاچه که در دستم هست خبر داد.
زن گفت: آری من آن را مسموم کردم.
پیامبر (ص) فرمود: منظورت چه بود؟
زن گفت:با خود گفتم: «اگر او پیامبر باشد،این گوشت مسموم به او آسیب نمیرساند، و اگر پیامبر نباشد، ما از دستش راحت میشویم».
پیامبر (ص) آن زن را نه تنها مجازات نکرد، بلکه او را با کمال بزرگوار بخشید.
بعضی از اصحاب آنحضرت که از آن گوشت خورده بودند مردند، رسول خدا (ص) دستور داد که از پشتش نزدیک گردن، خون بگیرند، تا آثار زهر با بیرون آمدن خون، کاسته شود، ابوهند که غلام آزاد شده طایفه بنی بیاضه از مسلمین انصار بود از آنحضرت خون گرفت. ولی آثار زهر همچنان در بدن آنحضرت باقی ماند و گاهی آنحضرت را بیمار و بستری میکرد، سرانجام بر اثر آن بیمار شدید شد و از دنیا رفت.
نوشته شده توسط ( newsvaolds ) در شنبه 26 اردیبهشت 1394
سلامـ .... ... ..
